سیستم نگهداری و تعمیرات بهبود

02188272631   09381006098  
تعداد بازدید : 95
12/29/2022
hc8meifmdc|2011A6132836|PM_Website|tblnews|Text_News|0xfdff564600000000ca00000001000500

 

مجله علمی ـ پژوهشی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان‌

دوره دوم‌، شماره بیست‌وششم و بیست‌وهفتم‌

پاییز و زمستان 1380، صص 130 ـ 109

 

 

 

 

                     تاریخ ساسانی در شاخص‌های تاریخ‌نویسی اسلامی‌

                                      (طبری‌، مسعودی‌، ابن‌اثیر)

 

                                        دکتر فریدون الهیاری‌([1])

 

چکیده‌

در میان منابع تاریخ ساسانی‌، نوشته‌های نویسندگان کلاسیک اسلامی ـ با وجوداینکه در سده‌های پس از فروپاشی شاهنشاهی ساسانیان تدوین شده‌اند ـ به سبب‌دسترسی بر پاره‌ای متون و سرچشمه‌های اصیل این دوره از جایگاه مهمیبرخوردار هستند. بعد از ابن واضح یعقوبی که نخستین تاریخ عمومی را در جریان‌تاریخ‌نگاری اسلامی پدید آورد، شیخ‌المورخین محمدبن جریر طبری‌مشهورترین تاریخ عمومی اسلام را تدوین کرد و پس از او عمده تواریخ عمومی‌اسلامی ـ غیر از اطلاعاتی که خارج از حوزه مکانی و زمانی محتوای تاریخ‌طبری دارند ـ بر پایه اطلاعات او گردآوری شدند، اما در میان دیگر تواریخ‌عمومی اسلامی تألیفات مسعودی و ابن‌اثیر به سبب پاره‌ای ویژگیهای محتوایی وشیوه تاریخ‌نگاری از دیگر شاخص‌های تاریخ‌نویسی اسلامی هستند که پس ازطبری به تفصیل و با امتیازات ویژه‌ای به تاریخ ساسانی پرداخته‌اند. بررسی نگرش‌و شیوه‌های تاریخ‌نگاری این نویسندگان و شناسایی منابع و مصادری که در تدوین‌


تاریخ ساسانی مورد استفاده قرار داده‌اند، سنجه‌های مهمی جهت ارزیابی و نقدمحتوای تألیفات این نویسندگان درباره تاریخ ساسانی به‌شمار می‌آیند. بنابراین‌در این مقاله ضمن بررسی نگرش و شیوه‌های این نویسندگان و جایگاه ایشان‌در  تاریخ‌نویسی اسلامی به منابع و سرچشمه‌های اخبار و گزارشهای ایشان‌درباره‌  تاریخ ساسانی پرداخته شده است‌. تنوع منابع و اسناد تاریخ ساسانی درنوشته‌های طبری و مسعودی گردآوری گزارشهای متفاوتی را موجب شده که‌ناشی از تأثیر جریانهای مختلف فرهنگی‌، سیاسی‌، اجتماعی و قومی بارویکردهای مختلف به تاریخ این دوره است و مقوله‌ای قابل تأمل در بررسیتاریخ ساسانی در تألیفات این نویسندگان به نظر می‌رسد. ابن‌اثیر با وجود اینکهتاریخ ساسانی را بر پایه گزارشهای طبری ارائه نموده است‌، اما به سبب پالایش وحذف گزارشهای موازی و متناقض‌، نتیجه یک فرایند بررسی و انتخاب روایات‌را نشان می‌دهد.

 

واژه‌های کلیدی‌

منابع تاریخی‌، داده‌های تاریخی‌، تاریخ ساسانی‌، تاریخ‌نویسی ایرانی‌،تاریخ‌نگاری اسلامی‌، شاخص‌های تاریخ‌نویسی اسلامی‌، نویسندگان کلاسیک‌اسلامی‌، متون پهلوی‌، خداینامه‌، تاج‌نامه‌، آیین‌نامه‌، روش سالشماری‌.

 

مقدمه‌

منابع تاریخ ساسانی را  که سرچشمه‌های اصلی پژوهشهای تاریخی درباره این دوره‌با  اهمیّت تاریخ ایران هستند، می‌توان در دسته‌های مختلفی مورد بررسی قرار داد. اگربر پایه تعریفی عام‌، منابع تاریخی را تمامی بازمانده‌های گذشته ـ که داده‌های تاریخی رادر اختیار مورخ و محقق قرار می‌دهد ـ بدانیم‌، با دامنه گسترده‌ای از منابع اطلاعاتی‌درباره گذشته تاریخی روبه‌رو می‌شویم که برای استخراج مطلوب اطّلاعات بایدبه‌خوبی مورد شناسایی‌، دسته‌بندی و نقد و بررسی قرار گیرند. در میان دسته‌های‌مختلف منابع تاریخ ساسانی همچون کتیبه‌ها، نقوش سنگی‌، ظروف منقوش‌، آثارمعماری و سایر اشیای مادی و متون تاریخی‌، دینی‌، اخلاقی‌، اجتماعی‌، سیاسی‌،
حقوقی‌، داستانی و غیره‌، نوشته‌های تاریخی یا منابع تاریخ‌نویسی دسته‌ای مهم راتشکیل می‌دهند که عمدتاً مبنای اصلی و مهم مطالعات تاریخی این دوره به شمارمی‌آیند. با وجود ذکر نام بسیاری از متون دینی و غیردینی دوره ساسانی در منابع وفهرستهای مختلف و جریان محتوای پاره‌ای از این نوشته‌ها در قالب‌های گوناگون‌،امروزه با کمبود اطّلاعات درباره تاریخ‌نویسی ایرانی دوره ساسانی مواجه هستیم‌، زیرا باوجود ارزشهای ویژه این متون در روشن ساختن ابهامات تاریخی این دوره‌، هدف ازتدوین آنها با اهداف تاریخ‌نگاری فاصله بسیاری دارد. با وجود این به قول اشپولر ایرانیان‌را نمی‌توان همانند هندی‌ها ملتی فاقد حس تاریخی دانست‌، زیرا نقش نویسندگان ودانشمندان ایرانی را در تکامل تاریخ‌نگاری اسلامی تا سده چهارم هجری و پایه‌گذاریتاریخ‌نویسی ایرانی در سده‌های چهارم و پنجم هجری نمی‌توان نادیده انگاشت‌، اماایرانیان از ملل با فرهنگی هستند که برخی فواصل تاریخ آنها را باید از منابع بیگانه‌شناخت (.4 ص‌18). دوره ساسانی از زمره این فواصل تاریخی است که تا حدّ زیادی‌مبتنی بر منابعی است که عمدتاً از نظر مکانی و زمانی با حوزه جغرافیایی و دوره تاریخی‌مورد نظر بیگانه‌اند. با
 وجود اهمیت متون و تاریخ نوشته‌های رومی‌، چینی‌، سریانی‌،ارمنی و غیره‌، منابع و آثار تاریخ‌نویسی اسلامی مهمترین دسته منابع تاریخ ساسانی به‌شمار می‌آیند و نباید از نظر دور داشت که نوشته‌های نویسندگان کلاسیک اسلامی‌نخست به سبب بازتاب محتوای پاره‌ای متون و منابع اصیل ساسانی که اصل و ترجمه‌عمده آنها از میان رفته و سپس پیوندهای جغرافیایی و فرهنگی پاره‌ای از این نویسندگان‌با ایران‌شهر یا ارتباط با جریانهای فرهنگی‌، اجتماعی و سیاسی قلمرو اسلامی که‌رویکردهای متفاوتی به تاریخ ساسانی داشته‌اند از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند.

                        این مقاله پس از مروری بر چگونگی تکوین تاریخ‌نویسی اسلامی به معرفی‌شاخص‌های تاریخ‌نگاری اسلامی و امتیازات بخش تاریخ ساسانی این آثار می‌پردازد وبا بررسی منابع و سرچشمه‌های متفاوت اخبار و اطلاعات این نوشته‌ها و تأثیرپذیری‌اخبار و گزارشهای آنها از پاره‌ای جریانهای فرهنگی‌، اجتماعی‌، سیاسی و قومی که‌رویکردهای متفاوتی درباره تاریخ ساسانی داشته‌اند، محتوای کلی این منابع را درباره‌تاریخ ساسانی مورد بررسی قرار می‌دهد.


تکوین تاریخ‌نویسی اسلامی و معرفی شاخص‌های آن‌

درباره چگونگی تکوین و جریان تاریخ‌نویسی اسلامی‌، نظریات مختلف و پراکنده‌ای‌وجود دارد، با این حال تاکنون پژوهشی جامع و کامل در بنیانهای تاریخ‌نویسی اسلامی ومراحل تکوین و تکامل آن انجام نگرفته است‌. اگر چه توسعه جغرافیایی و سیاسی قلمرواسلامی و حضور ملتهایی با پیشینه‌های کهن فرهنگی و مدنی در این قلمرو نقش مهمی‌در گسترش و رونق فرهنگ و تمدن اسلامی ایفا نموده‌، اما هنوز نقش این مدنیت‌ها درتکوین تاریخ‌نگاری اسلامی به روشنی مشخص و تبیین نشده است‌. این مهم با توجه به‌کمبود آگاهیهای روشن درباره تاریخ‌نویسی ایرانی در دوره باستانی به‌ویژه عهد ساسانی‌،نظریه‌ای را که از دیرینه تاریخ‌نویسی ایرانی و تأثیر آن در تکوین و تکامل تاریخ‌نگاری‌اسلامی سخن می‌گوید با ابهام و اشکال روبه‌رو می‌سازد. پژوهشهایی که به تاریخ‌نگاری‌اسلامی پرداخته‌اند، نخستین نمادهای تاریخ‌نویسی عرب را در اشعار شاعران عرب‌پیش از اسلام درباره جنگهای قبیله‌ای صحراگردان که «ایّام العرب‌» نامیده می‌شدند،می‌دانند. بنابراین عده‌ای گزارش نبردهای قبایل عرب یا «ایّام العرب‌» را نوعی‌تاریخ‌نگاری دانسته و آن را پایه‌ای برای تاریخ‌نویسی اسلامی می‌شمارند (.5 ص‌14).اهمیّت فراوان سخنان‌، رفتار و کردار پیامبر اکرم‌(ص‌) در اسلام‌، گردآوری این گفته‌ها وکردارها را که در زندگی مسلمانان بسیار مهم بودند، ضرورت بخشید. از این رو علم‌حدیث‌، سیره و طبقات پدید آمدند (.5 ص‌14). تا پایان سده دوم هجری تاریخ مسلمانان‌به همان سیره‌، فتوح‌، مغازی و طبقات منحصر بود (.12 ص‌42).

                        پیشرفتهای سریع مسلمانان و توسعه قلمرو حکومت اسلامی در سرزمینهای‌متمدن‌، انبوهی از اطّلاعات و اخبار را درباره پادشاهان و ملوک باستانی در شبه جزیره‌عربستان‌، بین‌النهرین‌، ایران‌، شام‌، مصر و روم فراروی نویسندگان اسلامی قرار داد که‌موارد و موضوعات متنوعی برای نگارش تواریخ عمومی گردیدند. در این میان تاریخ‌ملوک باستانی ایران به‌ویژه ساسانیان در تواریخ عمومی اسلامی از جایگاه ویژه‌ای‌برخوردار است‌. نخستین تاریخ عمومی به همت ابن‌واضح یعقوبی مورخ و جغرافیانویس‌بزرگ اسلامی تدوین شد. او در اصل ایرانی و از مردم اصفهان بود. اما معلوم نیستچگونه نیاکان او از اصفهان به عراق عرب رفتند. پاره‌ای از اطلاعات یعقوبی درباره تاریخساسانیان به‌ویژه دینهای ایرانی و مناصب و مشاغل حکومتی از اهمیت ویژه‌ایبرخوردار است‌. پس از تاریخ یعقوبی مهمترین تواریخ عمومی در تاریخ‌نگاری اسلامی‌


که هر کدام به لحاظ برخی ویژگیها به‌عنوان شاخص‌های تاریخ‌نویسی اسلامی در این‌پژوهش مورد توجّه قرار گرفته‌اند به همت مورخان بزرگ مسلمان یعنی طبری‌، مسعودی‌و ابن‌اثیر تدوین شدند.

                        ابوجعفر محمد بن جریر طبری (متولد 224 یا 225 ه¨ .) در آمل از شهرهای‌طبرستان (مازندران‌) زاده شد. او با دانش‌اندوزی از محضر عالمان و محدثان مسلمان‌کانونهای بزرگ علمی و فرهنگی شرق و غرب اسلامی در بسیاری از علوم و دانشهای‌متداول عصر خود مهارت یافت‌ (.12 ص‌136 و .3 ص‌424). اما به‌طور ویژه در علم حدیث‌و فقه تخصص داشت‌. طبری چهار دهه پایانی عمر خود را به نگارش و تدوین اخبار ودانسته‌ها پرداخت‌. در میان تألیفات متعدد وی دو اثر معروف او یعنی تفسیر جامع‌البیانعن تأویل القرآن‌ و تاریخ الرسل و الملوک و اخبارهم اعتبار و شهرت فراوان طبری را درعلوم اسلامی و تاریخ موجب شدند. امتیازات ویژه تاریخ طبری‌ و جایگاه رفیع آن درتاریخ‌نویسی اسلامی او را به‌عنوان «شیخ المورخین‌» اسلامی مشهور ساخته است‌. امانباید از نظر دور داشت که او نخستین حدیث‌شناس‌ِ بلندپایه بود و در واقع به اعتقادگیب‌، تاریخ طبری مکملی برای تفسیر اوست (.16 ص‌23). اشپولر نوشته‌های طبری رامنطبق با شیوه نویسندگی عرب بر پایه نظریه «تاولیس کوالسکی‌» درباره نوشته‌هایعربی که آنها را نوعی کلمات قصار به‌شمار آورده‌، می‌داند (.5 ص 20ـ19). بنابراین طبری‌به این شیوه‌، بسیاری روایات را بدون ارزیابی و تهذیب درباره رویدادهای گوناگون که‌برخی نیز تکراری یا متناقض و متضاد هستند، کنار یکدیگر تنظیم نموده و قضاوت وانتخاب صحیح را به خواننده سپرده است‌. به هر روی طبری در سده سوم و دهه نخست‌سده چهارم هجری بزرگترین و مهمترین تاریخ عمومی اسلامی را تدوین نمود کهبه‌سبب دامنه گسترده موضوعی و اشتمال بر انبوهی از روایات گوناگون‌، بسیار موردتوجه مورخان مسلمان قرار گرفت و عمده تواریخ عمومی اسلامی که بعد از تاریخ بزرگاو تدوین شدند، ـ در مورد غیر از اطّلاعاتی که خارج از حوزه مکانی و زمانی محتوای‌تاریخ طبری است ـ بر پایه آگاهیها و گزارشهای او گردآوری شده‌اند. به همین دلیل تاریخ‌طبری‌ یکی از شاخص‌های تاریخ‌نویسی اسلامی درباره تاریخ ساسانی است‌.

                        ابوالحسن علی‌بن حسین مسعودی مورّخ و جغرافیدان بزرگ اسلامی‌، متولدحدود 280 ه¨ . در بغداد و متوفای 345 ه¨ . در فسطاط (قاهره قدیم‌) پس از طبری‌
نویسنده دومین تاریخ عمومی بزرگ اسلامی در سده چهارم هجری است‌. او ازبازماندگان خانواده عربی از کوفه و منسوب به عبدالله‌بن مسعود، صحابی بزرگوار پیامبراسلام‌(ص‌) بود. مسعودی نیز همچون طبری به شوق فراگیری دانش عرصه پهناوری ازقلمرو شرق و غرب اسلامی و حتّی پاره‌ای سرزمینهای غیر اسلامی را در نوردید و بابسیاری از دانشمندان و علمای عصر خویش دیدار کرد. طبری نیز از جمله کسانی بود که‌مسعودی با او ملاقات داشته است‌. بسیاری از علمای رجال شیعه‌، مسعودی راشیعه‌مذهب می‌دانند.

                        مسعودی در دوران حیات خود آثار فراوانی را تدوین کرد. بزرگترین آثار وی‌کتابهای اخبار الزمان‌ در سی جلد و الاوسط‌ به‌عنوان خلاصه‌ای از آن کتاب عظیم بوده‌است‌. از میان حدود سی و شش کتاب منسوب به مسعودی تنها دو کتاب مروج الذهب ومعادن‌الجواهر و التنبیه و الاشراف‌ باقی مانده است‌. مروج الذهب قطعه‌ای از اخبارالزمان‌است و التنبیه و الاشراف‌ نیز به‌عنوان دومین اثر بر جای مانده مسعودی خلاصه فلسفی‌همین اثر عظیم اوست (25 . ص‌63). آثار به جای مانده از مسعودی از جهت ترکیب وتنظیم موضوعی‌، به کلی متفاوت از تاریخ طبری و دیگر تواریخ اسلامی است‌. گیب دراین باره می‌نویسد: «مسعودی در واقع در بین مورخین عرب پایگاه ویژه‌ای دارد ولیکن‌ترکیبات عمیق که آثار مکتوب وی را در ابهام فرو برده دریافت ایده واقعی روشهای او رامشکل می‌نماید» (.16 ص‌23ـ22). او دامنه بررسیها و تحقیقات خود را از مطالعات‌اسلامی فراتر برده‌، درباره تاریخ ایران‌، هندوان‌، رومیان‌، آداب و سنن یهودی‌ها،مسیحیان و مشرکین نیز به بحث پرداخته است‌.

                        یکی دیگر از شاخص‌های مهم تاریخ‌نگاری اسلامی عزالدین ابوالحسن علی‌معروف به ابن‌اثیر (متولد 555، متوفای 630 ه¨ .) است‌. پدر او در دستگاه آل زنگی‌1شغل دیوانی داشت و در جزیرة ابن‌عمر2 مقیم بود. عزالدین در بیست و چهار سالگی به‌همراه یکی از برادرانش وارد دستگاه اتابکان موصل شد و در این شهر نزد علمای‌حدیث‌، نحو و لغت‌، دانش فراوان اندوخت و در سفرهای مختلف در عراق و شامات بادانشمندان این بخش از قلمرو اسلامی ارتباط یافت‌. ابن‌اثیر پس از کسب تجربه واندوختن دانش با فراغ بال در موصل به گردآوری حدیث و اخبار و نگارش تاریخ‌پرداخت‌. او حاصل تحقیق و دانش خود را در چهار اثر عمده ارائه نمود که در این میان‌
کتاب الکامل‌
 فی‌التاریخ‌ معروف‌ترین آنهاست‌. ابن‌اثیر با تدوین این کتاب بزرگ در سده‌هفتم هجری ترقی و پیشرفت مهمی را در تاریخ‌نویسی اسلامی نمودار ساخت‌. اگر چه‌اخبار و اطلاعات کامل ابن‌اثیر غیر از مطالبی درباره تاریخ خلفای اموی اندلس و حوادث‌مربوط به عصر خود او تا حدّ زیادی مبتنی بر تاریخ طبری است‌، اما وی انگیزه تدوین‌این اثر بزرگ و امتیازات آن را علاقه‌مندی خویش به فراگیری تاریخ و پراکندگی مطالب وگاه پرداختن به جزئیات یا اهمال در گزارش پاره‌ای رویدادهای مهم در تواریخی که تا آن‌زمان نگارش یافته بود می‌داند و می‌نویسد: «من که این نکته را مشاهده کردم شروع بهتاریخ جامعی نمودم‌، حاکی از احوال پادشاهان شرق و غرب و آنچه ما بین آن است‌. تابرای من در حکم یادداشتی باشد که هنگام فراموشی هر وقت می‌خواهم بدان مراجعه‌کنم‌. در این کتاب حوادث تاریخ را از اول زمان شروع کردم و ادامه دادم تا به روزگار خودرسیدم‌. البته من نمی‌گویم که همه وقایع تاریخ را  که مربوط به اقصی‌نقاط شرق یا غرب‌باشد دیده‌ام اما می‌توانم بگویم که من در این کتاب مطالبی را گردآورده‌ام که تاکنون درهیچ یک از کتب تاریخی به این صورت نیامده است‌. و هر کس دقت کند این نکته را از آندرخواهد یافت‌» (.2 ص‌ 4ـ3). با وجود این امتیاز مهم تاریخ الکامل‌ ابن‌اثیر در شیوه تدوین‌اخبار به روش سالشماری (کُرنولوژیک‌) است‌. این اثر که تاریخ عمومی بزرگی از خلقت‌حضرت آدم‌(ع‌) تا سال 628 ه¨ . است‌. اوج تاریخ‌نویسی به روش سالشماری را در تمدن‌اسلامی نشان می‌دهد (.11 ج 3، ص‌407).

 

سرچشمه‌های تاریخ ساسانی در نوشته‌های اسلامی‌

همان‌گونه که پیشتر اشاره شد، یکی از امتیازات مهم آثار نویسندگان کلاسیک اسلامی‌در تاریخ ساسانی بازتاب محتوای متون پهلوی برجای مانده از این دوره در حوزه‌های‌تاریخی‌، اعتقادی‌، اخلاقی و داستانی است که در سده‌های نخست فرمانروایی عباسیان‌کوششی شایسته جهت ترجمه بخش مهمی از این آثار صورت پذیرفت‌. بر پایه‌گزارشهای آگاثیاس مورخ رومی (متوفی 582 م‌) و تئوفیلاکتوس نویسنده رومی سده‌ششم میلادی‌، در زمان ساسانیان نیز رسم سالنامه‌نویسی دوران هخامنشی معمول بوده‌است (.14 ص‌97 و .8 ص 70ـ269)، اما در واپسین سده حیات پادشاهی ساسانی موجی‌مهم برای نگارش تاریخ و متون اخلاقی و سیاسی و غیره پدید آمد (.14 ص‌95). لوکونین‌
معتقد است این موج‌، تکاپوهای پس از شورش مزدک در سده ششم میلادی را نشان‌می‌دهد که در پی به لرزه درآمدن بنیانهای اورنگ‌، شاهان ساسانی درصدد پایدارجلوه‌گر ساختن حکومت و سنتهای سیاسی آن بود (.18 ص 11ـ9). اگر چه بسیاری از این‌متون پهلوی که حاوی اطلاعات و آگاهیهای تاریخی بودند، در سده‌های دوم و سوم‌هجری به عربی و فارسی ترجمه شدند، اما امروزه هیچ اثری از این متون و نوشته‌هایاصیل ساسانی یا ترجمه‌های آنها به طور مستقل بر جای نمانده است‌، بنابراین یکی ازمهمترین امتیازات تواریخ کلاسیک اسلامی همچون نوشته‌های یعقوبی‌، ابن‌قتیبه‌دینوری‌، طبری‌، حمزه اصفهانی‌، مسعودی‌، ابن‌مسکویه‌، جاحظ‌، ابن اسفندیار، عوفی‌،بیرونی‌، شاهنامه فردوسی و غیره بازتابی است که از مفاهیم و آگاهیهای متون پهلوی‌ساسانی همانند «خوذای‌نامگ‌»، «آیین نامگ‌»، «نامه تنسر» «پیشینگان نامگ‌»،«تاج‌
  نامگ‌»، «وهرام چوبین نامگ‌» و «مزدک‌نامه‌» دربردارند. البته نویسندگان متقدم‌اسلامی علاوه بر متون پهلوی به پاره‌ای منابع روایی و شفاهی و اسناد دیگر نیزدسترسی داشته‌اند که شناسایی این منابع و گاه ارتباط آنها با پاره‌ای جریانهای سیاسی‌،اجتماعی‌، قومی و فرهنگی ضروری به نظر می‌رسد.

 

منابع طبری در تاریخ ساسانی‌

سرچشمه‌ها و مصادر روایات و گزارشهای طبری را در تاریخ ساسانی می‌توان در چهاربخش عمده مورد بررسی قرار داد.

الف ـ متون پهلوی ساسانی‌: در میان متنهای مختلف پهلوی ساسانی «خداینامه‌» یا«خوذای نامگ‌» مهمترین تاریخ پهلوی ساسانی و منبع نویسندگان اسلامی درباره تاریخ‌ایران پیش از اسلام بود. همان گونه که از عنوان این کتاب برمی‌آید، نامه شاهان یا تاریخ‌آنها بوده است‌. زیرا در ایران ساسانی به سبب دیانت زرتشتی درباره آفریدگار و مالک‌هستی‌، تعبیر «اورمزد» را به کار می‌بردند و واژه «خدا» برای پادشاهان به کار برده‌می‌شد. اما پس از پذیرش اسلام مسلمانان ایرانی از به کار بردن عبارت زرتشتی‌«اورمزد» درباره «اللَّه‌» اکراه داشتند. از این روی کلمه «خدا» یا «خوتای‌» به‌عنوان برابرپارسی «اللَّه‌» به کار برده شد. به همین سبب «خداینامه‌» دوره ساسانی نیز در دوران‌اسلامی به «شاهنامه‌» تبدیل شد (.23 ص‌14). بر پایه شاهنامه بایسنقری (منسوب به‌
بایسنقر شاهزاده تیموری‌) که یکی از ترجمه‌های خداینامه ساسانی است‌، این کتاب دراواخر دوره ساسانی به وسیله یکی از موبدان و دانشوران آن دوره درباره تاریخ ایران ازکیومرث تا زمان پادشاهی خسرو دوم (628 ـ 590 م‌) به زبان پهلوی ساسانی نوشته شدو رویدادهای مربوط به دوران پس از خسرو دوم نیز در پی فروپاشی پادشاهی دودمان‌ساسانی به وسیله افرادی دیگر بر آن افزوده شد (19 . ص‌165 و 9 . 71ـ270). از این روگزارشهای پایانی خداینامه به سبب گردآوری و نگارش به‌دست افراد مختلف‌، پراکنده ودارای اختلاف هستند. خداینامه ساسانی علاوه بر تاریخ این دوره حاوی اندرزهای‌پادشاهان ساسانی در قالب خطبه‌های هنگام جلوس و وصایای ایشان است (.19 ص‌66).مترجمان مختلف خداینامه به عربی نامهای گوناگونی مانند: «سیر ملوک الفرس‌»،«تاریخ‌
  ملوک الفرس‌» و «تاریخ ملوک بنی ساسان‌» بر ترجمه‌های خود نهاده‌اند(.10 ص‌7). معروف‌ترین ترجمه عربی خداینامه از ابن‌مقفع (144 ـ 106 ه¨ .) بود(.14 ص‌98). علاوه بر ترجمه ابن‌مقفع که «سیر ملوک الفرس‌» خوانده می‌شد،ترجمه‌های بسیار دیگری نیز از خداینامه پدید آمد. پاره‌ای معتقدند این ترجمه‌ها غالباً ازروی کتاب ابن‌مقفع نوشته شده‌اند (.19 ص‌168). حمزه اصفهانی از وجود ترجمه‌های‌مختلف از خداینامه و پراکندگی و اختلاف روایات آنها گله می‌کند و سپس از چند جلد ازترجمه‌هایی که در اختیار دارد و از مترجمین آنها نام می‌برد (.10 ص‌7). نولدکه منبع عمده‌تواریخ عربی و فارسی را خداینامه ساسانی می‌داند و انطباق گزارشهای نوشته‌های‌اسلامی‌، مانند تاریخ طبری‌ را با شاهنامه فردوسی‌ ناشی از بهره‌گیری آنها از یک منبع‌مشترک و رسمی بیان می‌کند (.24 ص 14ـ13). البته تفاوتهای اخبار و اطّلاعات منابع‌اسلامی درباره دوره پایانی تاریخ ساسانی ناشی از گردآوری و نگارش این بخش توسط‌افراد مختلف و ترجمه‌های متفاوت است‌. یکی دیگر از منابع پهلوی تاریخ ساسانی که‌مورد استفاده طبری قرار گرفته است‌، متن پهلوی «تاج‌نامگ‌» یا ترجمه عربی آن «التاج‌»است‌. ابن‌ندیم در دو جا، یکی در ذیل ترجمه‌های ابن‌مقفع از کتابی به‌عنوان التاج‌فی‌سیرة انوشیروان‌ و در جای دیگر با عنوان التاج‌ نام برده است (.3 ص 96ـ93). به همین‌سبب پاره‌ای «تاج‌نامه‌» را عنوان کتابهای متعددی در دوره ساسانی می‌پندارند(.14 ص‌ 106). زیرا در گزارشهای نویسندگان مسلمان از «تاج‌نامه‌» مطالبی مشاهده می‌شودکه هیچ ارتباطی با خسرو اول انوشیروان (579 ـ 531 م‌) ندارند، از این‌رو «تاج‌نامگ‌»
مجموعه‌ای حاوی سخنان‌، دستورات و فرمانهای پادشاهان ساسانی و احتمالاً مکاتبات‌آنها بوده است (.14 ص‌106 و .8 ص‌50ـ249). کریستن‌سن معتقد است نامه‌های‌شاهنشاهان ساسانی که طبری از آنها یاد می‌کند، مانند نامه شاپور سوم (388
 ـ 383 م‌)به حکام ایالات‌، نامه بهرام چهارم (399 ـ 388 م‌) به سران سپاه و نامه خسرو اول به‌پاذگوسبان‌3 آذربایجان از «تاج‌نامگ‌» گرفته شده‌اند (.14 ص‌106). «وهرام چوبین نامگ‌»که متنی پهلوانی درباره سرگذشت بهرام چوبین سردار مشهور ساسانی است نیز از منابع‌تواریخ عربی و فارسی و درنتیجه طبری بوده است‌.

ب ـ اخبار راویان عرب‌: دسته‌ای دیگر از سرچشمه‌های تاریخ ساسانی را در نوشته‌های‌طبری روایات پاره‌ای از راویان عرب تشکیل می‌دهند که به‌نحوی با تاریخ شاهنشاهی‌ساسانی آشنایی یافته‌اند. به اعتقاد نولدکه‌، طبری در گزارشهای تاریخ پیش از اسلام‌به‌درستی سلسله راویان را ذکر نمی‌کند، گاه تنها نام راوی قدیمی را بیان می‌دارد که‌خبری را با واسطه از او شنیده و در برخی موارد نیز از ذکر نام او صرف نظر می‌کند(.24 ص 13ـ12). مهمترین شخصی که طبری از روایات و گفته‌های او در تاریخ ساسانی ودولت عربی حیره‌4 بهره فراوان برده هشام بن محمد کلبی است‌. پدر هشام از انساب وسرگذشتهای عرب آگاهی بسیار داشت (.3 ص‌160). او نیز اخبار و انساب عرب را از پدرو دیگر راویان عرب شنیده‌ (.3 ص‌161) و در تاریخ پادشاهی حیره علاوه بر آگاهی ازطریق روایات خبرپردازان مختلف از منابع و تواریخ نوشته شده در حیره نیز استفاده‌فراوان نموده است‌. او خود در این باره می‌گوید: «من اخبار عرب و نسب‌های ایشان ونسب‌های آل‌نصر بن ربیعه و مقدار زندگی کسانی را که از آنان بهر آل کسریحکمفرمایی کرده‌اند و نیز تاریخ نسب ایشان را از کتابهای اینان در حیره استخراج کردم‌»(.1 ص‌181). بدین روی بسیاری از آگاهیهای تاریخی هشام درباره آل لخم از اسنادمذهبی و سالنامه‌های حیره است‌. ابن‌ندیم آثار و نوشته‌های بسیاری را به هشام نسبتمی‌دهد. پاره‌ای از این نوشته‌ها که فقط نام آنها در فهرست ابن‌ندیم باقی مانده است‌،مانند: کتاب ملوک کندی‌، کتاب ملوک الیمن من التبابعة‌، کتاب أخذ کسری رهن العرب‌ و کتاب‌المنذر ملک العرب‌ به لحاظ عنوان بی‌ارتباط با تاریخ ساسانی نیستند (.3 ص 66ـ161). اگرچه موضوع غالب این آثار درباره تاریخ قبایل و دولتهای عرب است‌، ولی به سبب پیوندگسترده‌ای که در رویدادهای تاریخی آنها با تاریخ ساسانی وجود دارد می‌توان آنها را
سرچشمه‌های مهمی برای تاریخ ساسانی شمرد. طبری در بسیاری از بخشهای تاریخپادشاهی حیره و پیوندهای ایشان با شاهنشاهی ساسانی به‌عنوان امارتی دست نشاندهاز روایات هشام بهره گرفته است‌.

                        محمدبن اسحاق (ابن‌ندیم‌) نیز از دیگر راویان عرب است که به اخبار و انساب‌عرب و سیره پیامبر(ص‌) آگاهی داشته است‌. شهرت وی بیشتر در تاریخ اسلام و به سبب‌تدوین سیره حضرت محمد(ص‌) است‌.

ج ـ اشعار و سروده‌های شاعران عرب پیش از اسلام‌: پاره‌ای از شاعران و داستان‌سرایان‌عرب پیش از اسلام به گونه‌ای با دربار شاهنشاهی ساسانی یا پادشاهی عرب حیره راه‌داشتند و اشعار و سروده‌های ایشان که به‌نحوی به سرنوشت آنها در رابطه با ساسانیان یامشاهدات و تجارب آنها مربوط است با تاریخ ساسانی ارتباط داشته و در تبیین تاریخ‌ساسانی مورد توجّه قرار گرفته‌اند.

                        لقیط بن یعمر ایادی که پاره‌ای او را دبیر امور اعراب در دربار شاهنشاهی‌ساسانی می‌شناسند، با ابیاتی معروف هنگام عزیمت شاهنشاه ساسانی برای سرکوب‌هم‌قبیلگان ایادی‌، آنها را به تهدیدی سخت هشدار می‌دهد. درباره دوران زندگی این‌شاعر عرب آگاهی روشنی در دست نیست‌. پاره‌ای حضور او را در دربار ساسانی وابیات وی را مقارن شاهنشاهی شاپور دوم (379 ـ 309 م‌) می‌دانند (.20 ص‌34).اما  شواهد تاریخی به‌خوبی نشان می‌دهد که لقیط معاصر با خسرو اوّل بوده است‌(.15  ص‌37ـ136). امری‌القیس‌ بن‌حجر کندی نواده حارث کندی نیز به سبب حضور دربرخوردهای کندیان با حیره و سیاست شاهنشاهی ساسانی در عهد قباد اوّل (496 ـ 488 م‌)و خسرو اوّل در دیوان خود، آگاهیهای ارزشمندی درباره سیاست شاهنشاهی ساسانیدر بین‌النهرین و شرق عربستان و روابط با دولتهای عرب حیره و کنده به دست می‌دهد.اعشی یکی از شاعران معروف عرب پیش از اسلام نیز به دربار ساسانی رفت و آمدداشت (.7 ص‌722). در بسیاری از بخشهای تاریخ طبری‌ ابیاتی از این شاعران عرب دربیان تاریخ ساسانی نقل شده‌است‌.

                        زندگی پرماجرای عدی بن زید منشی امور اعراب دربار شاهنشاهی ساسانی وقتل او به دست نعمان سوم (602ـ 585 م‌) آخرین امیر آل لخم در حیره موضوع بخش‌مهمی از تاریخ طبری‌ است که با آشنایی پسر عدی یعنی زید با خسرو دوم (628ـ 590 م‌)
و پیدایش زمینه‌های فرو افتادن پادشاهی حیره ادامه می‌یابد (.13 ص 761ـ746). بخش‌مهمی از اشعار برجای مانده از او که در منابع تاریخی مذکور است‌، درباره رویدادهای‌تاریخی و سیاسی است که با توجه به پیوندهای ویژه وی با ساسانیان‌، روشنگر پاره‌ای ازحوادث مربوط به تاریخ ساسانی است‌، به‌ویژه اشعار و ابیات او به هنگام گرفتاری درزندان نعمان سوم که در تاریخ طبری مذکور است‌، بخشی از رویدادهای مربوط به‌پیوندهای ایران با حیره و فرو افتادن پادشاهی لخمیان را روشن می‌سازد. طبری علاوه براینکه پاره‌ای از اشعار او را در بخش مربوط به سرگذشت وی و خاندانش که با فصل‌مهمی از تاریخ شاهنشاهی ساسانی و حیره مربوط است‌، بیان می‌کند، اشعار او را درشرح دیگر حوادث تاریخی و بیان نکات پندآموز از رویدادهای مهم تاریخ ایران و عرببه کار برده است‌. ابیاتی از او درباره سقوط الحضر و سرنوشت ضیزن‌5 و اشعار وی وفرزندش زید که درباره حوادث حیره در دوران خسرو دوم و سرگذشت این خاندان‌است‌، در کنار روایات تاریخی طبری بیان شده‌اند (.13
 ص‌ 592 و 760ـ746).

د ـ روایات و افسانه‌های یمنی‌: روابط ایران و یمن پیشینه‌ای طولانی در تاریخ دارد،به‌طوری که در اساطیر ایران و یمن گزارشهایی درباره پیروزیهای دوران اساطیری دوکشور وجود دارد. افسانه‌پردازی‌های یمنی‌ها درباره فتوحات پادشاهان این سرزمین درایران به دوران ساسانی نیز می‌رسد. گزارشهایی در تاریخ طبری در باب لشکرکشی یکی‌از پادشاهان حمیری یمن به ایران در دوران شاهنشاهی قباد اوّل موجود است‌. بر پایه این‌روایات «تُبَّع‌» به سوی ایران لشکر کشید و پس از ورود به حیره پسر برادرش شمر ذوالجناح‌را به رویارویی با قباد فرستاد. شمر، قباد را ناگزیر به فرار تا نزدیکی ری در مرکز ایران‌ساخت و سرانجام شاهنشاه ساسانی را در مرکز کشور خود کشت (.24 ص‌220). این‌روایت ادامه لشکرکشی شمر را تا سمرقند و چین گزارش می‌کند. با وجود اینکه چنینگزارشهایی بسیار دور از واقعیت هستند ولی طبری بدون تعمق و تفکری این‌گونه‌گزارشها را در کنار روایات تاریخی خود بیان می‌کند.

منابع مسعودی‌: مسعودی نیز همانند طبری در بخش تاریخ ساسانی‌ از منابع و مصادرگوناگونی بهره برده است‌، اما در این میان منابع و متون اصیل ساسانی از جایگاه ویژه‌ای‌برخوردارند. مطالعه گزارشهای مسعودی به‌خوبی نشان می‌دهد که او نیز همانند بیشترمورخان اسلامی به «خداینامه‌» به‌عنوان سرچشمه مهم تاریخ ساسانی توجه ویژه‌ای‌
داشته است‌، اما علاوه بر آن دسترسی مسعودی به دیگر منابع و متون پهلوی ساسانی‌امتیاز ویژه‌ای برای بخش تاریخ ساسانی نوشته‌های او پدید آورده است‌. یکی ازمهمترین متون پهلوی ساسانی پس از «خداینامه‌» کتابهای «آئین‌نامگ‌» یا
  «ایوین‌نامگ‌»است‌. ابن‌ندیم پس از خداینامه بلافاصله از آئین‌نامه نام می‌برد (.3  ص‌196). این کتاب‌رسالاتی را درباره «آداب و رسوم‌، مراتب و مقامات بزرگان دولت و نمایندگان طبقات‌اجتماعی‌، قواعد و رسوم بازیها، آداب جنگ‌، آیین‌های برگزاری جشنهای ایرانی مانندنوروز و مهرگان و موضوعات دینی‌، همراه با ذکر اسطوره‌ها، داستانها، لطیفه‌ها و سخنان‌حکمت آمیز» شامل می‌شد (.8 ص‌289). مسعودی از کتاب گاهنامه به‌عنوان یکی از کتبآئین‌نامه یا «کتاب رسوم‌» نام می‌برد (.21 ص‌98ـ97). به گزارش مسعودی گاهنامه حاوی‌منصبهای مملکت ایران بود که آن را به «ششصد منصب‌» مرتب کرده‌اند (.21 ص‌97). اودرباره بزرگی «آئین‌نامه‌» یا «کتاب سوم‌» می‌نویسد: «... و  کتاب بزرگی است در چند هزارورق که جز به نزد موبدان و دیگر صاحبان مقامات معتبر یافت نشود» (.21 ص‌98).بنابراین مسعودی یکی از مهمترین منابع ساسانی را  که به قول کریستن‌سن‌:«خصوصیات تشکیلات دولت و جامعه ایرانی را قبل از عهد ساسانیان و در عهدشاهنشاهی این سلسله در بر داشته و قواعد و فن جهانداری را ذکر می‌کرده است‌» دیدهاست (.14 ص‌101). آئین‌نامه ساسانی به دست ابن‌مقفع به عربی ترجمه شد. مسعودی ازمشاهده  کتابی دیگر در سال 303 ه¨ . نزد یکی از بزرگزادگان ایرانی در شهر استخر پارس‌خبر می‌دهد که شامل تصاویر سیمای پادشاهان ساسانی بود. (.21 ص‌99). حمزه‌اصفهانی نیز از این کتاب به‌عنوان «صور ملوک بنی‌ساسان‌» نام می‌برد که بر پایه تصاویرآن سیمای پادشاهان ساسانی را توصیف نموده است (.10 ص‌44). مسعودی دربارهمحتوای این کتاب می‌نویسد: «... از علوم و اخبار ملوک و بناها و تدبیرهای ایرانیان‌مطالب فراوان داشت که چیزی از آن در کتب دیگر چون خداینامه و آیین‌نامه و غیره ندیده‌بودم‌، تصویر بیست و هفت تن از ملوک ایران از خاندان ساسانی ـ بیست و پنج مرد و دوزن ـ در آن بود و هر یک را به روز مرگ پیر یا جوان با زیور و تاج و ریش و چهره تصویرکرده بودند» (.21 ص‌99). به اعتقاد کریستن‌سن توصیف هیأت ظاهری و لباس و زینت‌پادشاهان ساسانی بر اساس کتاب مذکور آنچنان با حجاریها و نقشهای روی ظروف نقره‌هماهنگ است که نمی‌توان تردیدی در واقعی بودن صور مذکور داشت‌ (.14 ص 108ـ107).
گوتشمید معتقد است اندرزهای مربوط به پادشاهان ساسانی‌، پند و سفارشهایی است‌که در ذیل تصویر هر یک از شاهان این دودمان آمده است (.6 ص‌36). پاره‌ای این کتاب راهمان «التاج‌» معروف می‌شناسند (.14 ص 108).

                        مسعودی با محتوای نامه معروف‌، منسوب به تنسر چهره برجسته سیاسی ومذهبی دوران شاهنشاهی اردشیر بابکان (241ـ224م‌) نیز که در پاسخ به پرسشهایماجشنس (گشنسب‌) فرمانروای «جبال و دماوند و ری و طبرستان و دیلم و گیلان‌» نوشتهشده است‌، (.21 ص‌92) آشنا بود. این نامه‌، ظاهراً در نیمه دوم سده ششم میلادی تدوینشده است و هدف از تدوین آن پس از سرکوب مزدکیان پاسخ به پرسشهای جدی درباره‌نظام سیاسی و اجتماعی ساسانی بود. مسعودی درباره محتوای این نامه می‌نویسد:«تنسر وسایل نکو دارد در اقسام تدبیرهای شاهانی و دین که ضمن آن از اردشیر و احوال‌او سخن دارد و اعمالی که در پادشاهی خود کرده و بدعتها که در دین و ملک آورده که بهدوران ملوک سابق نبوده است‌، توجیه می‌کند که به مقتضای وضع آن روزگار صلاح‌چنین بوده است‌. از جمله نامه او به ماجشنس است‌» (.21 ص‌93). ابن‌مقفع متن پهلوی‌نامه تنسر را نیز به عربی ترجمه نموده است‌.

                        مسعودی علاوه بر متون پهلوی‌، به کتیبه‌های ساسانی نیز توجه داشته است‌،به‌طوری که در بخش مربوط به شاهان ساسانی درباره تصویر شبدار (شبدیز) اسب‌خسرو پرویز می‌نویسد: « همین اسب است که تصویر آن با پرویز و چیزهای دیگر درکوهستان ولایت قرماسین ]طاق‌بستان کرمانشاه‌[ از توابع دینور هست و اینجا باتصویرهای کم‌ نظیر که در سنگ کنده شده از شگفتیهای جهان است‌» (.22 ص‌267).

                        علاوه بر متون ساسانی‌، مسعودی از نوشته ها و روایات برخی آگاهان اخبار نیزبهره برده است‌. یکی از کسانی که در اخبار ساسانیان‌، مسعودی روایاتی از او نقل کرده‌است‌، ابوعبیده معمربن مثنی است‌. برخی او را ایرانی‌نژاد و مظنون به اندیشه شعوبی‌می‌دانند. وی در کتاب المثالب عده‌ای از نزدیکان پیامبر(ص‌) را مورد سرزنش قرار داده وبه همین سبب اعراب چندان نظر خوبی نسبت به او نداشتند، به‌طوری که در هنگام‌مرگش هیچ کس بر جنازه او حاضر نشد (.3 ص 92). ابوعبیده در سال 210 یا 211 ه¨ .درگذشت‌. کتابهای بسیاری به او نسبت داده‌اند که برخی به موضوعاتی درباره خوارج‌،موالی و ایران پرداخته‌اند. کتاب خراسان‌،  کتاب خوارج‌، کتاب موالی‌ و کتاب فضایل الفرس‌
از آثاری هستند که به او نسبت  می‌دهند و با مسائل ایران مربوط هستند (3
 . ص‌ 93ـ92).مسعودی بجز روایات ابوعبیده از دیگر راویان عرب نیز خبر آورده است‌، اما غالباً از ذکرنام راوی پرهیز نموده است‌. بدین‌رو بخشی از خبرهای مسعودی دور از واقعیت ومشکوک هستند. وی در برخی گزارشها درباره تاریخ ساسانیان به اشعار پاره‌ای شعرای‌ایرانی که نام ایشان را نیاورده استناد کرده و در واقع در برخی گفتارها به پندارهای قومی‌نیز اعتنا نموده است‌.

                        مسعودی در تدوین نوشته‌های تاریخی خود به تواریخ عمومی و نوشته‌های‌نویسندگان اسلامی نیز مراجعه کرده است‌. اگر چه بخش مهمی از تألیفات تاریخی‌مسعودی از میان رفته‌اند، اما او در آغاز کتاب مروج الذهب‌ به شمار زیادی از تواریخ ومنابع اسلامی که تا زمان وی تدوین شده و مندرجات آنها را دیده است‌، اشاره می‌کند.(.22 ص‌ 6ـ4).

منابع ابن‌اثیر: ابن‌اثیر با وجود فاصله زمانی زیاد با طبری‌، بخش مهمی از اخبار و روایات‌تاریخ بزرگ خود را بر پایه گزارشها و روایات او مبتنی ساخته است‌. قسمت عمده‌ای ازنوشته‌های ابن‌اثیر درباره تاریخ ساسانی‌، شامل نقل روایات و گزارشهای طبری درچارچوبی تازه است‌. وی حوادث و رویدادهای تاریخ سیاسی ساسانی را به همان ترتیبطبری البته با تفاوتهای بسیار اندکی در تقدم و تأخر برخی رویدادها بیان کرده است‌.وجود روایات گوناگون و موازی درباره رویدادهای واحد در تاریخ طبری‌، در برخی‌موارد ابن‌اثیر را به تنگ آورده و او را ناچار به اختصار گزارشها و حذف روایات موازی وبیهوده نموده است‌. پیروی ابن‌اثیر از تاریخ طبری درباره گزارش این دوره تا حدّی است‌که در پاره‌ای از موارد از بیان روایات مشکوک و نادرستی که خود بر ناصوابی آن آگاه‌بوده صرف نظر نکرده به طوری که به‌عنوان نمونه گزارش طبری درباره لشکرکشی‌پادشاه حمیری یمن به ایران و تعقیب قباد تا نزدیکی ری و قتل شاهنشاه ساسانی را درروند حوادث و رویدادهای تاریخی کامل بیان نموده (.2 ص‌ 85 ـ84). به گونه‌ای که‌خواننده نخست آن را روایتی مورد قبول ابن‌اثیر می‌پندارد، اما در پی بیان این روایت‌نسبتاً طولانی می‌نویسد: «... گفتار ابوجعفر بود و البته غلط و نادرست‌، زیرا همه ایرانیان‌نوشته‌اند که قباد در روزگار معینی فوت نموده است‌. چه پس از مرگ قباد فرزندش‌انوشیروان پادشاه شد و این حتی از قصیده قفانبک مشهورتر است‌....» (.2 ص 85). این‌
سخن ابن‌اثیر بهره‌گیری او از منابع دیگر و مقایسه گزارشهای طبری را با آنها نشان‌می‌دهد، با وجود این رعایت ترتیب تاریخی حوادث و رویدادهای تاریخ طبری در کامل‌ابن‌اثیر التزام او را در بیان گزارشهای طبری نشان می‌دهد.

 

گرایش‌های مختلف در گزارشهای تاریخ ساسانی‌

آن‌گونه که مشاهده شد، نویسندگانی مانند طبری و مسعودی از منابع مختلفی در بیان‌تاریخ ساسانی بهره برده‌اند. نگرش عمومی این نویسندگان بیان حوادث و رویدادهابدون بررسی تحلیلی و پرداختن به دلایل رخدادهای تاریخی است‌. به تعبیری بیان اخبارو روایات بدون ارزیابی خبر و نگرش مبتنی بر تقدیرگرایی در منطق بیان تاریخی‌، ویژگی‌کلی شیوه تاریخ‌نویسی این نویسندگان است و پندآموزی و عبرت گرفتن از مطالعه تاریخ‌به‌عنوان برداشتی عامیانه از فایده تاریخ در انگیزه‌ها و اهداف آنها در تدوین تاریخ گذشته‌مورد توجه قرار گرفته است‌. بر پایه چنین نگرشی ذکر اخبار و روایات از منابع مختلفدر نوشته‌های این نویسندگان موجب بروز گرایشهای گوناگونی گردیده است که بایدگزارشهای ایشان بر پایه شناخت مصادر و منابع و ارتباط پدیدآورندگان اصلی با جریانهاو گرایشهای مختلف سیاسی‌، اجتماعی‌، قومی و فرهنگی بررسی گردد. بر پایه چنین‌نگرشی طبری در بیان تاریخ ساسانی از روایات و اخبار مختلف بدون نقد و سنجش‌بهره برده است‌. بنابراین گزارشهای مبتنی بر متون پهلوی‌، روایات راویان عرب‌، اشعارشاعران عرب و اساطیر یمنی هر یک بی‌تأثیر از خواست و گرایشهای جریانهای مختلف‌نیستند. اگر چه روایات و گزارشهای مأخوذ از متون و منابع پهلوی ساسانی گرایش‌ِاشراف و نجبای ساسانی را در بردارد اما به‌عنوان نمونه روایات و افسانه‌های اسطوره‌ای‌یمن درباره قتل قباد، در نزدیکی ری و پیشرفتهای چشمگیر یمنی‌ها در شمال شرقی‌ایران‌، ماوراءالنهر، سمرقند و حرکت به‌سوی چین گزارشی وهن‌آور برای ساسانیان و برپایه گرایشهای اشراف یمنی بود که با چنین روایات ساختگی برای کاهش بار خواری وخفّت تسلط ساسانیان بر یمن پس از آزادی این سرزمین از دست حبشی‌ها تکاپومی‌کردند. بنابراین طبری از ذکر چنین روایاتی که بسیار دور از واقعیت به نظر می‌رسیدندنیز پرهیز نمی‌کند. بسیاری بر ذکر این‌گونه روایات در تاریخ طبری خرده می‌گیرند. نکته‌جالب توجه خرده‌گیری ابن‌اثیر از عدم تعمق و تفکر طبری درباره همین گزارش است که‌
خود او نیز آن را نقل می‌کند، اما در حاشیه این گزارش می‌نویسد: «اگر ابوجعفر اندکی‌فکر درباره این مطالب می‌کرد از نقل آن شرم داشت‌» (.2 ص‌86). با وجود این همان‌گونه‌که پیش‌تر گفته شد، اخبار ابن‌اثیر درباره تاریخ ساسانی تا حدّ زیادی تابع گزارشهای‌طبری است‌. یگانه تفاوت نوشته‌های ابن‌اثیر و طبری در تاریخ ساسانی حذف روایات‌موازی و اشعار و کلمات قصار شاعران عرب پیش از اسلام است‌.

                        بر خلاف طبری و ابن‌اثیر در گزارشهای مسعودی گرایش ویژه‌ای استنباطمی‌شود که تا حدّ زیادی متأثر از گرایشها و اندیشه‌های شعوبی است‌. پاره‌ای از روایات وگزارشهای موجود در مروج‌الذهب‌ مسعودی آن‌چنان دور از حقیقت هستند که انگیزه‌های‌بیان این‌گونه روایات را نمی‌توان به‌درستی روشن نمود. به‌عنوان نمونه مسعودی در یک‌گزارش ساختگی که راوی و منبع آن را بیان نکرده است می‌نویسد: «ایرانیان در آغازروزگار مال و گوهر و شمشیر بسیار هدیه کعبه می‌کردند، همین ساسان پسر بابک‌6 دوآهوی طلا و جواهر با چند شمشیر و طلای بسیار هدیه کعبه کرد که در چاه زمزم مدفونشد» (.22 ج‌1، ص‌237). بی‌تردید بیان چنین روایت ساختگی در نوشته‌های مسعودی‌نمی‌تواند بی‌تأثیر از اندیشه‌های شعوبی‌گرانه و تکاپوهای عناصر ایرانی در برابر جریان‌برتری‌جوی اعراب باشد. بنابراین پاره‌ای از اندیشه‌گران ایرانی در رویارویی با چنین‌تفکری علاوه بر جلوه‌گر ساختن شکوه و عظمت گذشته خویش در برابر اعراب‌، ازکوشش در ساختن روایات جعلی برای منسوب ساختن ارزشهای نوین به گذشتگان‌خویش نیز فروگذار نمی‌کردند. مسعودی در ادامه بیان این روایت انگیزه‌های ایرانی رادر پرداختن به چنین روایاتی روشن می‌سازد و درباره اهمیت آن برای فخر و مباهاتایرانیان می‌نویسد: «و یکی از شاعران ایران پس از ظهور اسلام‌، به این موضوع بالیده‌ضمن قصیده‌ای می‌گوید:

«و ما از قدیم پیوسته به حج خانه می‌آمدیم‌.

«و همدیگر را در ابطح به حال ایمنی دیدار می‌کردیم‌.

«و ساسان پسر بابک همی راه پیمود تا به خانه کهن رسید.

«که از روی دینداری طواف کند. طواف کرد و

«به نزد چاه اسماعیل که آبخوران را سیراب می‌کند زمزمه کرد» (.23 ج‌1، ص 37ـ236).

                        بدین روی این بخش از سخن مسعودی و اشعار شاعر ایرانی به‌خوبی بروز
گرایش و خواست ایرانیان را در چنین اخباری روشن می‌سازد. وجود این‌گونه روایات درنوشته‌های مسعودی کم نیست و می‌توان نمونه‌های بسیاری را ذکر کرد.

                        در مقایسه اخبار و روایات مسعودی با طبری و ابن‌اثیر می‌توان دریافت که او بیش‌از دو نویسنده دیگر از منابع و متون رسمی ساسانی استفاده کرده است‌. همان‌گونه که‌اشاره شد این اخبار بیشتر تابع انگیزه‌ها و خواست اشراف و روحانیون ساسانی هستند.به‌عنوان نمونه در اخبار مربوط به پادشاهی هرمز چهارم (590 ـ 579 م‌) طبری به نقل ازهشام بن محمد کلبی نیکی و رفتار خوب او را نسبت به مستمندان ستوده و پس از بیاندشمنی اشراف با وی او را پادشاهی عادل و نیکوکار معرفی می‌کند (.13 ج‌2، ص‌724).ابن‌اثیر نیز همین گونه از هرمزبن انوشیروان یاد می‌کند (.2 ص‌100). در حالی‌که مسعودی‌درباره پادشاهی او می‌نویسد: «... و پادشاهیش دوازده سال بود. وی با خواص مردم‌،ستم پیشی گرفت و به عوام متمایل شد و آنها را تقرّب افزود و فرومایگان را پر و بال داد وبر ضدّ خواص برانگیخت‌. گویند وی در مدت پادشاهیش سیزده هزار مرد بنام ازخواص ایران را  کشت‌... وی احکام موبدان را از میان برداشته و روش معقول و شریعت‌قدیم ویرانی گرفته بود و اصول را تغییر داده و رسوم را هجو کرده بود» (.23 ج‌1، ص‌265).

                        بنابراین با بررسی اخبار و روایات نویسندگان کلاسیک اسلامی می‌توان بروزگرایشهای مختلفی را مشاهده نمود که از طریق تأمل در خبر، شناسایی منبع و ارتباط آنهابا جریانهای مختلف قابل نقد و بررسی هستند.

 

پرداخت موضوعی تاریخ ساسانی‌

طبری در گزارش تاریخ ساسانی بیشتر به حوادث و رویدادهای سیاسی همچون‌تاجگذاری‌، مدت سلطنت‌، نبردها و اخباری درباره حوادث داخلی و آثار شهرهایی که‌احداث آنها منسوب به پادشاهان مختلف ساسانی است‌، پرداخته است‌. تشکیل دولتساسانی و سلطنت پادشاهان مختلف این سلسله به ترتیب و توالی در تاریخ طبری بیان‌شده‌اند. پادشاهانی که در دوران سلطنت آنها رویدادهای مهمی همچون فتوحات ولشکرکشی خارجی روی داده‌، بخش مهمتری از محتوای تاریخ طبری را به خوداختصاص داده‌اند. روابط و مناسبات ساسانیان با اعراب که اخبار مربوط بدان علاوه بر

منابع ساسانی در «ایّام العرب‌»، حماسه‌ها و اشعار بر جای مانده عربی یا آرشیوهای‌
فرمانروایان حیره و غسان آمده است نیز به تفصیل بیان شده است‌. اخبار و روایات‌مربوط به دوران شاهنشاهی‌، پادشاهانی چون اردشیر اوّل مؤسس سلسله ساسانی‌،شاپور اوّل‌، شاپور دوم‌، یزدگرد اوّل‌، بهرام پنجم‌، قباد، خسرو اوّل‌، خسرو دوم بخش‌مهمّی از تاریخ طبری را در برگرفته‌اند. نبردهای اردشیر با ملوک‌الطوایف (اشکانیان‌)،جنگهای شاپور اوّل با رومیان‌، اعراب‌، سقوط هاترا و نبردهای شاپور دوم با اعراب‌،نارضایتی روحانیون و اشراف ساسانی از یزدگرد بزهکار، پرورش بهرام پنجم در حیره وچگونگی جلوس او بر تخت سلطنت‌، جنگهای متعدد قباد با روم و روابط او باهمسایگان شرقی‌، پیدایش نهضت مزدکی‌، سرکوبی مزدکیان‌، روابط خسرو انوشیروان باروم‌، فتح یمن‌، سلطنت خسرو دوم و روابط او با بهرام چوبین‌، مناسبات خسرو پرویز باروم و پایان کار پادشاهی آل‌لخم در حیره از موضوعات مهمی هستند که با دامنه وسیعی‌در تاریخ طبری بیان شده‌اند.

                        کامل ابن‌اثیر نیز با توجّه به بهره‌گیری از تاریخ طبری و منطبق بودن اخبار واطلاعات آن با گزارشهای او به لحاظ پرداخت موضوعی تاریخ ساسانی تابعی از ترتیبو توالی و موضوعات‌ تاریخ طبری‌ است‌.

                        نوشته‌های مسعودی درباره تاریخ ساسانی به سبب اشتمال بر پاره‌ای اخبار وسخنان و گفتارهای پادشاهان و چهره‌های برجسته سیاسی و مذهبی ساسانی که درشناخت ماهیت نظام سیاسی و اجتماعی این دوره‌، جایگاه مهمی دارند، از اهمیت‌ویژه‌ای برخوردار هستند. البته شرح تاریخ ساسانیان در مروج الذهب مسعودی به لحاظترتیب و توالی موضوعات و مباحث تاریخی تابع ترتیب زمانی شاهنشاهی سلاطین ایندوره مانند تاریخ طبری‌ است‌.

 

نتیجه‌

بر پایه آنچه که گفته شد، وجود و حضور مدنیّت‌های بزرگ و کهن در جغرافیای پهناورقلمرو اسلامی زمینه ویژه‌ای برای رشد و گسترش فرهنگ و تمدن اسلامی پدید آورد.کانونهای فرهنگی و مدنی ایران و تاریخ گذشته آن به لحاظ تکامل تاریخ‌نگاری اسلامی‌و موضوعات ویژه تاریخی امکان مهمی برای تکوین و تکامل تاریخ‌نویسی اسلامی‌فراهم ساخت‌. با اینکه گزارشهای منابع اسلامی درباره سلسله‌های پیش از ساسانیان‌
بر
  پایه داستانهای اساطیری است‌، اما روایات این نویسندگان درباره ساسانیان مبتنی برمنابع تاریخی متفاوت به‌ویژه متون پهلوی ساسانی است‌. علاوه بر متون پهلوی ساسانی‌که گزارشهای آنها بر اساس گرایش جریان رسمی روحانیت و اشراف ساسانی شکلگرفته‌، به سبب سیاست فعّال ساسانیان در سرزمینهای پیرامون به‌ویژه بین‌النهرین و یمن‌و ارتباط تاریخ کشورهای حیره و یمن با تاریخ ساسانیان‌، برخی گزارشهای تاریخ‌ساسانی بر پایه روایات تاریخی آنهاست‌. همچنین جریانهای مختلف قومی‌، اجتماعی‌،سیاسی و فرهنگی قلمرو اسلامی پاره‌ای گرایشها و تمایلات خود را در قالب‌خبرپردازیهایی که در تاریخ ساسانیان بازتاب یافته‌اند، بروز دادند. بنابراین شناسایی‌دسته‌های مختلف مصادر و منابع تاریخ ساسانی در نوشته‌های اسلامی و تأمل دربازتاب گرایشهای مختلف در محتوای این تألیفات ضروری است‌.

                        طبری و مسعودی از جمله مورخان اسلامی هستند که بر بخش مهمی از منابع‌مختلف دسترسی داشته‌اند. بنابراین در گزارشهای ایشان می‌توان رگه‌هایی از گرایشهای‌مختلف را یافت که شناخت منابع خبر و انگیزه‌های پدیدآورندگان در استناد به اخبار این‌نویسندگان ضروری است‌. ابن‌اثیر که تاریخ ساسانی را بر پایه  گزارشهای طبری و دیگرنویسندگان اسلامی تدوین کرده با نگاهی تیزبینانه به ساماندهی اخبار متنوع و متناقض‌پرداخته است‌.

 

پی‌نوشت‌

 

 

1ـ از خاندانهای حاکم شمال بین‌النهرین‌.

 

2ـ جزیره ابن عمر شهری در بالای موصل در کنار دجله است و چون آب‌، پیرامون آن‌را فرا گرفته‌آن را جزیره می‌گویند.

 

3ـ از مناصب مهم نظامی دوره ساسانی است که زیر نظر سپاه‌بذان انجام وظیفه می‌کردند و دراواخر دوره ساسانی علاوه بر امور نظامی در اداره امور کشوری ایالات نیز نقش داشت‌.

 

4ـ  حیره شهری در نزدیکی کوفه‌.

 

5ـ ضیزن بر پایه منابع اسلامی نام امیر عرب هاترا در کوههای تکریت میان دجله و فرات است‌.

 

6ـ در نوشته‌های اسلامی روایات پراکنده‌ای درباره نسب مؤسس شاهنشاهی ساسانی وجود
دارد. برخی اردشیر را پسر ساسان می‌دانند. در کارنامه اردشیر نیز چنین آمده و شاید از این‌طریق در منابع اسلامی وارد شده باشد. اما محققان جدید اردشیر را پسر بابک پسر ساسان‌می‌دانند.

 

منابع‌

 

 

 

1ـ آذرنوش‌، آذرتاش‌. راههای نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان تازی (پیش از اسلام‌)، دانشگاه تهران‌،تهران‌، 1354.

 

2ـ ابن‌اثیر، عزالدین علی‌. اخبار ایران از الکامل‌، ترجمه محمدابراهیم باستانی پاریزی‌، دانشگاه‌تهران‌، چاپ اول‌، تهران‌، 1349.

 

3ـ ابن‌ندیم‌، محمدبن اسحاق‌، الفهرست‌، ترجمه و تحقیق محمدرضا تجدّد، تعلیقات نوین به‌کوشش مهین‌جهان بگلو، امیرکبیر، تهران‌، 1366.

 

4ـ اشپولر، برتولد. تاریخ ایران در نخستین قرون اسلامی‌، ترجمه جواد فلاطوری‌، جلد اول‌،علمی و فرهنگی‌، چاپ دوم‌، تهران‌، 1364.

 

5ـ اشپولر، برتولد. تکوین تاریخ‌نگاری ایران‌، مجموعه مقالات تاریخ‌نگاری در ایران‌، ترجمه‌یعقوب آژند، گستره‌، تهران‌، 1360.

 

6ـ اینوسترانتسف‌، ک‌. تحقیقاتی درباره ساسانیان‌، ترجمه کاظم کاظم‌زاده‌، بنگاه ترجمه و نشرکتاب‌، تهران‌، 1351.

 

تاریخ ایران از سلوکیان تا فروپاشی دولت ساسانی‌، پژوهش دانشگاه کمبریج‌، گردآوری جی‌. آ.بویل‌، ترجمه حسن انوشه‌، جلد سوم‌، قسمت اول‌، امیرکبیر، تهران‌، 1368.

 

8ـ تفضلی‌، احمد. تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام‌، به کوشش دکتر ژاله آموزگار، سخن‌، تهران‌،1376.

 

9ـ تفضلی‌، احمد. دایرة‌المعارف بزرگ اسلامی‌، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی‌، جلد2، مرکزدایرة‌المعارف بزرگ اسلامی‌، تهران‌، 1368.

 

10ـ حمزة‌بن حسن اصفهانی‌، تاریخ پیامبران و شاهان (سنی ملوک الارض و الانبیاء)، ترجمهجعفر شعار، بنیاد فرهنگ ایران‌، تهران‌، 1364.


 

11ـ دانشنامه اسلام و ایران‌، زیر نظر احسان یارشاطر، جلد سوم‌، بنگاه ترجمه و نشر کتاب‌،تهران‌، 1355.

 

12ـ شهابی‌، ع‌. احوال و آثار محمدبن جریر طبری‌، دانشگاه تهران‌، تهران‌، 1355.

 

13ـ طبری‌، محمدبن جریر. تاریخ طبری یا تاریخ الرسل و الملوک‌، ترجمه ابوالقاسم پاینده‌، جلددوم‌، بنیاد فرهنگ ایران‌، تهران‌، 1352.

 

14ـ کریستن‌سن‌، آ. ایران در زمان ساسانیان‌، ترجمه رشید یاسمی‌، دنیای کتاب‌، چاپ هفتم‌،تهران‌، 1370.

 

15ـ کسروی‌، احمد. شهریاران گمنام‌، چاپ دوم‌، امیرکبیر، تهران‌، 1355.

 

16ـ گیب‌، ه¨ ، آ، ر. ادبیات شرح حال‌نویسی در اسلام‌، از مجموعه مقالات تاریخ‌نگاری در اسلام‌،ترجمه یعقوب آژند، گستره‌، تهران‌، 1361.

 

17ـ گیب‌، ه¨ ، آ، ر. (1361)، تطور تاریخ‌نگاری در اسلام‌، از مجموعه مقالات تاریخ‌نگاری دراسلام‌، ترجمه یعقوب آژند، گستره‌، تهران‌، 1361.

 

18ـ لوکونین‌، و، گ‌. تمدن ایران ساسانی‌، ترجمه عنایت‌الله رضا، چاپ دوم‌، علمی و فرهنگی‌،تهران‌، 1365.

 

19ـ محمدی ملایری‌، محمد. فرهنگ ایرانی پیش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامی و ادبیات‌عربی‌، دانشگاه تهران‌، تهران‌، 1356.

 

20ـ مرادیان‌، خ‌. کشور حیره در قلمرو شاهنشاهی ساسانیان از 226 تا 632 میلادی‌، بنیادنیکوکاری نوریانی‌، بی‌جا، 1355.

 

21ـ مسعودی‌، علی‌بن حسین‌. التنبیه و الاشراف‌، ترجمه ابوالقاسم پاینده‌، علمی و فرهنگی‌،چاپ دوم‌، تهران‌، 1365.

 

22ـ مسعودی‌، علی‌بن حسین‌. مروج‌الذهب و معادن‌الجواهر، ترجمه ابوالقاسم پاینده‌، چاپ‌چهارم‌، علمی و فرهنگی‌، تهران‌، 1370.

 

23ـ مشکور، م‌. «خداینامه‌»، مجله بررسی‌های تاریخی‌، سال هشتم‌، شماره 6، 1352.

 

24ـ نولدکه‌. تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان‌، ترجمه عباس زریاب خویی‌، انجمن آثارملی‌، تهران‌، بی‌تا.

 

25ـ هوار، کلمان‌، ادبیات جغرافی‌نگاری و تاریخ‌نگاری در اسلام‌، از تاریخ‌نگاری در اسلام‌، ترجمه‌و تدوین یعقوب آژند، گستره‌، تهران‌، 1361.





[1]ـ استادیار گروه تاریخ دانشگاه اصفهان‌. 

All Rights Reserved 2022 © PM.BSFE.ir
Designed & Developed by BSFE.ir