hc8meifmdc|2011A6132836|PM_Website|tblnews|Text_News|0xfdff1a9802000000900d000001000300
بررسی تأثیر آموزش آگاهسازی (فردی و شغلی) بر عزت نفس زنان سرپرست خانوار
«کانون مهر» به منظور آماده سازی آنان برای ورود به بازار کار
دکتر شهناز
طباطبائی
کارشناس خبره مطالعات بازار کار و وزارت کار و امور اجتماعی
دکتر
سیمین حسینیان
عضو هیأت علمی
دانشگاه الزهراء
چکیده:
این مقاله به بررسی تأثیر آموزش
آگاهسازی (فردی وشغلی) بر عزت نفس زنان سرپرست خانوار پرداخته و پژوهشهایی که در
این زمینه در سایر کشورها انجام شده را مطرح کرده است. همچنین، این فرضیة اصلی
مطرح شده که آموزش آگاهسازی(فردی و شغلی) باعث افزایش میزان عزت نفس زنان سرپرست
خانوار می شود. از دیدگاه پژوهشگران این نوع آموزش تأثیر مثبت و به سزایی در
افزایش میزان عزت نفس زنان دارد و باعث ایجاد نگرشهای مثبت در زنان نسبت به
قابلیتها و توانائیهای خود میشود. در عین حال آگاهسازی شغلی، اطلاعات لازم را
برای آنها جهت ورود به بازار کار فراهم کرده و باعث می شود زنان از زاویة متفاوتی
به مسئله بیکاری خود نگریسته و تلاش در جهت رفع آن بنمایند. در بیان اهمیت و ضرورت
تحقیق می توان به نرخ پائین مشارکت زنان، عدم آگاهی آنان از حقوق (اجتماعی و
اقتصادی) خود برای استفاده از امکانات محدود موجود در محیط جهت راهاندازی
تجارتهای مقیاس کوچک، تاکید سازمان بین المللی کار به آگاهسازی نیروی کار نسبت به
توانائیها و قابلیتهای فردی و حقوق قانونی خود و بالآخره کمبود طرحهای پژوهشی-
کاربردی جهت ترویج و توسعة آموزشهای آگاهسازی (فردی و شغلی) در میان زنان جویندة
کار اشاره نمود. جامعة آماری پژوهش حاضر شامل کلیه زنان سرپرست خانوار حرفهآموز
«کانون مهر» (250 نفر) و گروه نمونه نیز
شامل 50 نفر حرفه آموز در دو رشته خیاطی و کارهای دستی است که تحت آموزش آگاهسازی
(فردی و شغلی ) 10 جلسهای (هر جلسه دو ساعت) قرار گرفتند. ابزار پژوهش حاضر نیز
عبارتند از: الف)پرسشنامة محقق ساخته جهت جمع آوری اطلاعات فردی و ویژگیهای حرفهای
و شغلی، ب) پرسشنامة عزت نفس کوپراسمیت (فرم بزرگسال – 25 سؤالی).
نتیجة این پژوهش
نشان داد که پس از آموزش آگاهسازی (فردی و شغلی ) و استفاده از پس آزمون تفاوت
معناداری در عزت نفس زنان سرپرست خانوار و آمادگی آنان جهت ورود به بازار کار
مشاهده گردید و فرضیة پژوهش حاضر تایید شد.
واژگان کلیدی:
آگاهسازی (فردی و شغلی)، عزت نفس، آماده سازی و بازار کار.
مقدمه
در میان مراحل مختلف رشد، گذر از مرحله بزرگسالی
یک مرحله مهم در زندگی تمامی افراد انسان، به ویژه زنان است. آنان علائق زیادی
دارند که یکی از آنها دسترسی به کار و اشتغال است. پیامدهای اجتماعی، اقتصادی و
روان شناسی بیکاری در میان زنان زیان آورتر و خطرناکتر از سایر گروههای جامعه است.
بیکاری در میان زنان به عنوان تهدیدی برای استقلال اقتصادی و اجتماعی آنان به شمار
می آید. بیکاری (به ویژه بیکاری زنان) ممکن است در اشکالی نظیر ضعف بهداشت جسمانی
و روانی ، کمبود اعتماد
به نفس،و عزت نفس آشکار شود (کول من و آنتونیوکسی، 1983؛
وورچل وگوچی تالس، 1985؛ جانسون، 1997؛ و
هاوکس وگرین،1997).
علل بازدارنده زیادی در سطح ملی وجود
دارند که باعث کاهش نرخ مشارکت زنان در بازار کار می شوند، برخی از آنها عبارتند
از : (1) پائین بودن جایگاه زنان در بیشتر موقعیتها (از جمله موقعیتهای شغلی) در
مقایسه با جایگاه مردان که این نابرابری ها از سازمان جامعه سرچشمه می گیرد
(لرستانی، 1382).(2) وجود شرایط نابرابر در بازار کار برای زنان، پائین بودن
مهارتهای حرفه ای آنان، و مهم تر از همه عدم سازگاری بازار رسمی با شرایط و
مسئولیتهای خانوادگی که در جهان سوم عمدتاً به عهده زنان میباشد.(3) محرومیت زنان
در مقایسه با مردان برای استفاده از فرصتهای شغلی موجود در بازار کار و روی آوردن
آنها به فعالیت در اقتصاد غیررسمی که بر سختی وضعیت زنان در بازار کار و در زندگی
اجتماعی آنها می افزاید.(4) تغییر در الگوهای زندگی خانوادگی که در کشورهای در حال
توسعه روبه افزایش است (جباری، 1382).
با
نگاهی گذرا به برخی از بررسی های بعمل آمده توسط پژوهشگران ملی و سازمانهای بین
المللی می بینیم که در سطح جهانی (به ویژه در کشورهای در حال توسعه ) کودکان زیادی
بنا بر دلایلی، با یکی از والدین خود (معمولاً مادر) زندگی می کنند و در عین حال
جوامع زیادی با افزایش نرخ طلاق مواجهند و این موضوعات زنان را آسیب پذیرتر میسازد
و معمولاً در جوامعی که زنان برای مراقبت از کودکان مسئول هستند، فرصت حضور در
بازار کار را به منظور پرورش کودکان از دست می دهند. علاوه بر این، بیوگی تجربه
مشابه اکثر زنان متاهل است که بیانگر رشته ای از نا امنیهای ویژه از جمله از دست
دادن درآمد همسر، احترام و پایگاه در خانواده و اجتماع است. بنابراین، در سراسر
جهان نرخ خانوارهای«زن سرپرست» در کشورهای در حال توسعه رو به افزایش است. در این
کشورها، فقدان منابع برای حمایت اجتماعی و اقتصادی از زنان، کمبود برنامه ریزی های
آموزشی، مراکز فنی و حرفه ای و مربیان ماهر و کارآزموده به منظور ارائه خدمات
آموزشی (تخصصی و کاربردی) به آنان، برخی
از مشکلاتی هستند که زنان با آن مواجهند. (جباری، 1382، تقویم آموزشی ،1382).
در بیان ضرورت و اهمیت تحقیق می توان
گفت ، تاکید سازمان بین المللی کار(ILO )
بر ترویج و
توسعه برنامه های آگاهسازی (فردی و شغلی) به منظور بسط و گسترش کار شایسته در میان کشورهای مختلف جهان به ویژه
کشورهای در حال توسعه (گزارش هیئت مدیره سازمان بین المللی کار،2004 ) ، اجرای
چنین پژوهشی را ضروری و مهم می سازد. این سازمان از طریق مقاوله نامة شماره 111
مصوب 1958 درخصوص منع تبعیض (در اشتغال و حرفه)، اعلام می دارد که هرگونه تمایز،
حذف یا رجحانی که براساس نژاد، رنگ، جنسیت، مذهب، عقیدة سیاسی، سابقة ملی یا منشاء
اجتماعی موجب خنثی شدن یا ایراد لطمهای به برابری فرصت و رفتار در اشتغال و حرفه
گردد، تبعیض تلقی می شود و دسترسی به آموزش حرفهای و دسترسی به اشتغال و مشاغل
خاص، شرایط کار و استخدام، در دامنة شمول این مقاوله نامه قرار می گیرد. کشورهای
عضو (مثل ایران) که به این مقاوله نامه ملحق شده اند، متعهدند تا هرگونه مقررات
قانونی و هرگونه دستورالعملها یا اقدامات اداری را که با سیاست مزبور ناسازگار
است لغو و اصلاح نمایند و قوانینی را وضع و آن گونه برنامههای آموزشی را ترویج
کنند (سپهری، 1381) بنابراین، اجرای پژوهش حاضر که به منظور ایجاد شرایط مناسب و
مساوی برای زنان در جهت استفاده از فرصتهای آموزشی و شغلی در راستای اجرای مقاوله
نامه مذکور است نیز اهمیت خاصی برخوردار
می باشد.
بعلاوه ، طبق نتایج طرح آمار گیری از ویژگیهای
اشتغال و بیکاری خانوار (مرکز آمار ایران، 1382)، افراد شاغل در مجموع 1/33 درصد
(4/56 درصد مرد و 7/8 درصد زن ) و افراد
بیکار در مجموع 3/4 درصد (4/6 درصد مرد و 2/2 درصد زن) را تشکیل داده اند. این
آمار بیانگر آن است که نرخ مشارکت زنان در فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی در مقایسه
با مردان بسیار پائین است.
با توجه به دلایل فوق، این تحقیق یکی
از جدیدترین و ابتکاری ترین پژوهشهایی است که آخرین اهداف سازمان بین المللی کار (ILO
) را در جهت تساوی جنسیت در اشتغال و حرفه و توسعه کار شایسته دنبال می کند. علاوه
بر این، حاوی آموزشهای جدید روانشناسی نظیر آگاهسازی (فردی و شغلی ) است که در
راستای پرورش روحیه و فرهنگ کارآفرینی برای جامعه زنان سرپرست خانوار گام بر می
دارد.
از سوی دیگر، طبق بررسی های بعمل آمده
در برخی از کشورها، عزت نفس زنان در مقایسه با مردان پایین تر است( اسمیت، 1978؛
اسراگز و مستروپایر، 1983؛ اسکالوایک، 1986). در
مطالعه دیگری دولی و پرایوز (1997) گزارش کردند که مردان جوینده کار جوان و فاقد
تحصیلات دانشگاهی که عزت نفس بالا داشتند در مقایسه با زنان جوان همتای خود که عزت
نفس پایین داشتند، توانستند در بازار کار از مزایای بیشتری بهره مند گردند. محمودی
مظفر(1376)، نیز در پژوهشی میزان عزت نفس زنان و مردان ایرانی را مورد بررسی
قرارداد و به این نتیجه رسید که میزان عزت نفس مردان از زنان بالاتر است.
پایین
بودن عزت نفس دختران ایرانی و بالا بودن عزت نفس پسران ایرانی می تواند بر مبنای
اجتماعی شدن و پذیرش نقش جنسیتی در فرهنگ ایرانی توضیح داده شود. بوجود آمدن هویت
یک وظیفه اولیه رشد در دوران بزرگسالی است
و در این مرحله دختران و پسران نقش های مختلفی را که شامل نقش جنسیتی نیز
می شود « با مفهوم خود»
یکپارچه می سازند. نقش زنانگی به طور سنتی به صورت ماهیت بهم پیوسته و منسجم در
ارتباط با عملکرد بین فردی، تاکید بر وظایفی چون همسری و بزرگ کردن کودک دارد، در
حالیکه برای مردان وظایفی چون نمایندگی، وساطت، استقلال و رقابت را که باعث افزایش
عزت نفس آنها می شود با خود به همراه می آورد(ناکس و سایرین، 1998).
همانگونه که قبلاً نیز اشاره شد، زنان
به دلیل نقش جنسیتی که از دوران کودکی و از خانواده و فرهنگ خود کسب کرده اند،
مسئولیت نگهداری و مراقبت از کودکان را به عهده دارند، هنگامی که آنها همسران خود
را بنابر دلایلی از دست می دهند و خود بار مسئولیت زندگی را بر دوش می کشند، با مشکلات و موانع زیادی می
بایست دست و پنجه نرم کنند. از آنجا که اغلب در جامعه و خانواده منبع حمایتی برای
زنان وجود ندارد و بار تمامی مشکلات را خود می بایست بر دوش کشند، فقدان منبع
حمایت و مشکلات عدیده زندگی به ویژه مشکلات اقتصادی بر عزت نفس آنها تاثیر گذاشته
و بتدریج میزان عزت نفس آنها کاهش می یابد و نمی توانند از منابع محدود موجود در
جهت یافتن مسیر درست خود برای کسب مهارتهای شغلی و ورود موفقیت آمیز به بازار کار
برخوردار گردند. از اینرو، انجام این پژوهش با هدف آموزش آگاهسازی (فردی شغلی) به
زنان سرپرست خانوار و افزایش میزان عزت نفس آنها به منظور آماده سازی آنها برای
ورود به بازار کار، ضروری بنظر میرسد.
اهداف پژوهش
اهداف پژوهش حاضر عبارتند از:
الف- بررسی و
شناسایی زنان سرپرست خانوار که عزت نفس پایین دارند.
ب- آموزش
آگاهسازی (فردی وشغلی) به منظور ارتقاء سطح عزت نفس زنان سرپرست خانوار جهت آماده
سازی آنان برای ورود به بازار کار.
فرضیه اصلی این
پژوهش عبارت است از اینکه : آموزش آگاهسازی (فردی و شغلی ) باعث افزایش میزان عزت
نفس زنان سرپرست خانوار میشود.
پیشینه پژوهش
پرفیتی و بینگهام (1983)، در پژوهشی
که روی کارگران زن شاغل، بیکار و مجدداً اشتغال یافته انجام دادند، فرض کردند که
کارگران زن شاغل در مقایسه با کارگران زن بیکار نمرات عزت نفس بیشتری بدست خواهند
آورد. آنها کارگران زن را که شامل : 34 نفرشاغل، 20 نفر بیکار و 23 نفر مجدداً
اشتغال یافته با میانگین سن 5/48 سال با اجرای تست عزت نفس روزنبرگ و پرسشنامه
جمعیتی (دموگرافیکی) مورد بررسی و مطالعه قرار دادند. نتایج پژوهش نشان داد که سطح
عزت نفس آزمودنی های شاغل بالاتر از آزمودنی های بیکار بود و سطح عزت نفس آزمودنی های مجدداً اشتغال یافته بین
دو گروه فوق قرارداشت و به طور معناداری متفاوت از دو گروه دیگر نبود.
کول من و
آنتونیوکسی (1983)، اثرشرایط اشتغال را بر عزت نفس، بهداشت روانی و جسمانی 389 نفر
از زنان در دامنه سنی 59-40 سال (206 نفر شاغل در خارج از منزل و 183 نفر خانه
دار) مورد آزمایش قراردادند. نتایج پژوهش نشان داد که فراخوانده های زن شاغل عزت
نفس بالاتر و اضطراب کمتر از زنان خانه دار همتای خود داشتند.علاوه بر این، زنان
شاغل در مقایسه با زنان خانه دار بهداشت جسمانی و روانی بهتری را گزارش کردند.
آنها مطابق یافته های پژوهش پیشنهاد می کنند که کار می تواند به عنوان یک نیروی
مستحکم کننده و توازن دهنده برای زنان در طی دورانهای بحرانی در سراسر زندگی آنها
عمل کند.
پتون
ونولر(1984) ، در تحقیق خود، میزان عزت نفس، افسردگی و منبع کنترل 57 نفر از
پسران و 56 نفر
از دختران دانش آموز دبیرستانی با میانگین سن 5/14 سال با تقدم برآنهایی که ترک
تحصیل کرده بودند را مورد آزمایش و اندازه گیری قراردادند و مجدداً 5 ماه بعد برای
ارزشیابی اثرات بیکاری بر آنها از مقیاسهای فوق برای آزمودنی ها استفاده کردند.
نتایج پژوهش اثرات بیکاری را بر بیکاران با افزایش نمرات افسردگی و منبع کنترل بیرونی و کاهش نمرات عزت نفس
تایید نمود. سپس، گروه نمونه پژوهش تحت آموزش آگاهسازی فردی و راهنمایی شغلی قرار
گرفتند و جهت ورود به بازار کار آماده شدند، مجدداً برای آنها تستهای فوق الذکر
اجرا شد. این دفعه نتایج پژوهش نشان داد که میزان افسردگی و منبع کنترل بیرونی
آنها کاهش یافته و عزت نفس آنها افزایش یافته بود.
بالا ولاکشمی (1992)، در مطالعه ای عزت نفس ادراک شده 150
نفر از زنان فارغ التحصیل شاغل و 150 نفر از زنان فارغ التحصیل بیکار 40-24 ساله
را در هندوستان مورد بررسی قراردادند. نتایج پژوهش نشان داد که عزت نفس ادراک شده
زنان شاغل به طور معناداری بالاتر از زنان بیکار بوده علاوه بر این، میزان عزت نفس در میان انواع مشاغل زنان متفاوت
بود، بطور مثال، بالاترین میزان عزت نفس را زنان مدرس کالج و دانشگاه وپایین ترین
میزان عزت نفس را زنان پرستار گزارش نمودند.
جکس و همکاران
(1994)، عزت نفس را به عنوان میانجی ما بین بیکاری و فشارهای روانی فرض کرده و
مورد آزمایش قراردادند. آنها فرض کردند که قوی ترین ارتباط بین بیکاری و فشارهای
روانی در میان آنهایی که حداقل میزان عزت نفس را دارند، مشاهده خواهد شد. آزمودنی
های آنها شامل: 195 نفر بیکار و 137 نفر شاغل بود که پرسشنامه های عزت نفس، اضطراب
و افسردگی و رضایت از زندگی را تکمیل کرده بودند. نتایج پژوهش دلالت داشت بر وجود
ارتباط متوسط بین بیکاری و فشارهای روانی.
بعلاوه، یافته
ها نشان دادند که عزت نفس ارتباط بین بیکاری و اضطراب را تعدیل می کند. پژوهشگران
نتیجه گیری کردند که در مورد زنان بیکار با سطوح بالای اضطراب و افسردگی همراه بود
و صرفاً در میان زنانی که عزت نفس پایین داشتند، مشاهده شد.
نیوبری و نیوبری
(1999)، گزارش نمودند که اکثریت زنان معلول و برخی از زنان غیر معلول نیکاراگوئه
ای در فقر زندگی می کردند. آنها منفک از جامعه (ایزوله)، بی سواد و بیکار بود ند.
از سال 1991، یک برنامه اقدام جهانی که به وسیله « پروژه سولایدز» حمایت شده بود با هدف ایجاد تغییر مثبت
در موقعیت زندگی و عزت نفس این زنان شروع به کار کرد. این برنامه اقدام جهانی یک
برنامه فراگیر عملی برای 800 نفر از زنان معلول و غیرمعلول در انواع مختلف
فعالیتها نظیر: (1) سوادآموزی، (2)آموزش آگاهسازی، (3) آموزشهای حرفه ای چون نان
پزی، آرایشگری ، صنایع دستی و لباسدوزی، (4) راهنمایی شغلی و حرفه ای، (5) ساختن
سطح شیب دار «در محلهای رفت
و آمد و زندگی زنان معلول»، (6) ارائه وسایلی نظیر صندلی چرخدار، اعضای مصنوعی و
عینک ، (7) دسترسی به مراقبتهای بهداشتی ، و (8) توسعه و ترویج برنامه های انجمن
ملی زنان بود. این برنامه، زنان را قادر ساخته بود که با سایر گروههای زنان ارتباط
برقرار کنند و در صورتیکه این گروهها ضعیف بودند،به آنها کمکهای مفید و موثری ارائه
می کردند تا آنها را به سطح گروه خودشان برسانند. لازم به ذکر است که عزت نفس زنان
شرکت کننده در این برنامه به وسیله پرسشنامه عزت نفس کوپراسمیت در ابتدا و مجدداً
در انتهای برنامه های آموزشی اندازه گیری و با یکدیگر مقایسه شد. نتایج نشان دادند
که به طور قابل ملاحظه و مهمی عزت نفس زنان (خواه معلول و خواه غیر معلول) پس از
اجرای برنامه مزبور افزایش یافته بود. علاوه بر این، یافته های پژوهش آشکار کردند
زنان معلولی که شاغل شدند یا به طور مستقل (از طریق استفاده از مهارتهای کسب شده
مبتنی بر دوره های آموزشی فنی و حرفه ای و عملی) کار می کردند در مقایسه با سایر
گروههای زنان معلول از عزت نفس بالاتری برخورداربودند.
رابینسون(2000)،
با انجام پژوهشی بر روی 500 نفر شرکت کننده ، اهمیت و اثر مثبت اشتغال همراه با
دستمزد را بر میزان عزت نفس و بهبود کیفیت زندگی زنان، جوانان و افراد معلول گزارش
کرد و سطوح بالای ناکامی را در جستجوهای آنان برای یافتن کار نیز نشان داد. مطالعه
او نیاز به استراتژی توزیع اطلاعات موثر و بیشتر برای کارفرمایان و کارگران و به
ویژه برای کارفرمایان در ارتباط با دسترسی به سیستم های حمایتی و استفاده بهینه از
شاغلین زن، جوانان و معلولین را به اثبات رساند.
از دیدگاه سازمان بین المللی کار
(2004)، تکیه بر بعد آگاهسازی (فردی و شغلی) برای جویندگان کار بسیار پر اهمیت
است. اشتغالزایی از طریق برنامه های آموزشی و مبارزات «آگاهسازی» با تاکید خاص بر
گروههای هدف ویژه نظیر: زنان، جوانان و افراد معلول در حال توسعه و گسترش است. این
سازمان مبارزات «آگاهسازی» را برای استفاده از رسانههای گروهی برای دسترسی به
تعداد بیشتری از زنان جوینده کار و مطلع نمودن آنها از مزایای بهتر و مطمئن تر
محیطهای کاری در حال سازماندهی است. در زمینه مبارزات آگاهسازی این سازمان، میتوان
به اهمیت آموزش «آگاهسازی» در غنا اشاره کرد، جایی که فعالیت آگاهسازی از طریق را
دیو و تلویزیون، زنان را برای بهبود شرایط کار در محیط کار با هدف افزایش تولید و
رقابت تشویق کرده است. از یک سو، تلاشهای «آگاهسازی» از طریق رسانه های گروهی در
ارائه پیامهای ساده در زمینه کیفیت مشاغل برای شمار زیادی از مراکز کاری موثر بوده
است. از سوی دیگر، آموزشهای روان شناسی در زمینه خود شناسی، اعتماد به نفس و عزت
نفس برای زنان تاثیر به سزایی در جهت
افزایش فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی آنها در بازار کار داشته است.
روش پژوهش
1) روش آماری و
نحوه جمع آوری داده ها
متغیرها:در
پژوهش حاضر«آموزش آگاهسازی (فردی و شغلی)» متغیر مستقل (اثر گذار) و«عزت نفس»
متغیر وابسته (اثر پذیر) است. سرپرست خانوار بودن، حرفه آموز بودن، جویای کار بودن
و داشتن عضویت در کانون مهر برای زنان متغیرهای کنترل بودند.
این
تحقیق به صورت پیش آزمون – پس آزمون با یک گروه نمونه (زنان سرپرست خانوار)
انجام شده است. برای گروه نمونه مزبور (125 نفر) قبل از شروع آموزش آگاهسازی (فردی
و شغلی) تست عزت نفس کوپر اسمیت (فرم کوتاه بزرگسالان – 25 سوالی) اجرا
شد. سپس از مجموع 125 نفر تست شده لیست 95 نفری که عزت نفس پایین داشتند تهیه
گردید و از میان آنها 50 نفر به طور تصادفی انتخاب شدند و تحت آموزش «آگاهسازی
فردی و شغلی» به مدت 10 جلسه (2 ساعته) قرار گرفتند. پس از اتمام دوره آموزشی، مجدداً برای گروه نمونه تست عزت نفس
اجرا شد. سپس داده های جمع آوری شده حاصل از دو مرتبه اجرای تست عزت نفس با
استفاده از بسته بندی SPSS10 و فرمول t مورد بررسی و
تحلیل قرار گرفتند.
2) جامعه آماری
جامعه آماری پژوهش حاضر شامل 250 نفر
از زنان سرپرست خانوار حرفه آموز در دامنه سنی 50-20 سال که عضو و تحت پوشش کانون
مهر بودند. از بین 250 نفر تعدادی معادل 125
نفر به تصادف انتخاب شدند و تست عزت نفس
برای آنها اجرا شد. سپس از میان 95 نفری که عزت نفس پائین داشتند 50 نفر(در دامنه
سنی 48-24 سال با میانگین سن 34 سال) به تصادف انتخاب شدند و تحت آموزش آگاهسازی
(فردی وشغلی ) به مدت 10 جلسه (2 ساعته)
قرار گرفتند.
3-ابزار پژوهش
ابزار پژوهش
حاضر عبارتند از:
الف )پرسشنامه
محقق ساخته اطلاعات فردی وقابلیتهای حرفه ای وشغلی : این پرسشنامه شامل 10 سوال
بود که اطلاعات موردنیاز محققین را درارتباط با مشخصات فردی وشرایط حرفه ای وشغلی
آزمودنیها فراهم نمود.
ب)پرسشنامه عزت
نفس کوپر اسمیت فرم کوتاه ویژه بزرگسال 25 سوالی (چاپ پنجم – تجدید نظر
شده1987): این پرسشنامه به وسیله کوپر اسمیت (1975) از روی فرم اصلی تست عزت نفس
کوپر اسمیت (1967)، تهیه شده است.
ازدیدگاه کوپراسمیت
(1967)، عزت نفس عبارت است از احساس خود ارزشمندی فرد نسبت به خودش. در واقع عزت
نفس نگرش تأئید کننده یا غیر تائید کننده فرد را از خودش بیان میکند ودلالت برحیطه
ای دارد که فرد توانائی، اهمیت، موفقیت وارزشمندی خود را باور دارد . از دیدگاه
برخی دیگر از روان شناسان، عزت نفس به ادراک فرد از احساس خود ارزشمندی ، حرمت به
خود و اطمینان به خود اطلاق می شود . دیدگاههای
مثبت و منفی خود درباره خودش، حیطه عزت نفس اورا در برمیگیرد (بوداکن وسرنو ، 1975
، بروکنر،1988 ، وول فولک ، 1993) ، گاهی اوقات واژه عزت نفس به جای واژه های
اعتماد به نفس و مفهوم خود به کار می رود (بورگاتا و مونت گومری ، 2000) . اعتماد
به نفس به باوری که یک فرد می تواند ازنتایج خاصی بدست بیاورد ، ارجاع می شود .
گرچه ، افراد با عزت نفس بالا به خود مطمئن هستند ولی گاهی اوقات دیده شده که برخی
از افراد برای دستیابی به یک هدف کاملاٌ به خود مطمئن هستند ولی احساس خوبی نسبت
به خودشان دراین رویکرد ندارند (فلسون ، 1992 ، بورگاتا و مونت گومری ، 2000).
درزمینه پایایی
و اعتبار
تست عزت نفس کوپر اسمیت می توان به پژوهشهای ذیل اشاره نمود : کوپراسمیت (1975)، در
پژوهشی فرم بزرگسالان تست عزت نفس را برای 226 نفر از دانشجویان کالج دردامنه سنی
34-16 سال با میانگین سن 5/21 سال در کالیفرنیای شمالی اجرا نمود . طبق نتایج
پژوهشی میزان آلفای کرونباخ برای گروههای مختلف دانشجویان از 85/0 تا 78/0 درجه
بندی شده بود . درمطالعه دیگری طباطبائی (1378) فرم بزرگسال تست عزت نفس را برای
دوگروه اجرا کرد، گروه اول شامل 170 نفر (شاغل = 100 نفر و بیکار = 70 نفر ) وگروه
دوم نیز شامل 177 نفر (شاغل =100 نفر وبیکار =77 نفر ) دردامنه سنی 30-20 سال در
شهر تهران بودند. طبق نتایج بدست آمده ، آلفای کروبناخ برای هردو گروه 80/0 بوده و
علاوه براین ، پژوهشگر (1378) میزان پایایی این تست را از طریق تست – تست مجدد با
فاصله زمانی دوهفته مورد سنجش قرارداد که میزان آن 83/0 بود.
میزان اعتبار
این تست نیز توسط برخی از روان شناسان و
پژوهشگران تأئید شده است (کوپر اسمیت ،1967؛کوکینس ، 1973؛ 1974؛1978؛ شاور و
رابینسون، 1973؛ دونالسون، 1974؛ سایمون و سایمون ، 1975 ) . بعلاوه ، میزان
اعتبار تست عزت نفس کوپر اسمیت فرم بزرگسال 25 سئوالاتی از طریق تحلیل عاملی توسط
طباطبائی (1378) مورد بررسی وسنجش قرار گرفت . پژوهش گر این تست را برای 170 نفر
(شاغل = 100 نفر و بیکار = 70 نفر ) در دامنه سنی 30-20 سال درشهر تهران اجرا نمود
. نتایج پژوهش نشان دادند که این تست شامل پنج مقیاس به نامهای : عزت نفس
خانوادگی، خودکم بینی، عزت نفس عمومی ، عزت نفس اجتماعی واطمینان به خود می باشد.
بنابراین، نتایج نشان دادند که این تست وسیله ای پایا و معتبر برای جمع آوری
اطلاعات درباره عزت نفس افراد ایرانی است.
4-جلسات آموزشی " آگاهسازی
فردی وشغلی "
جلسات آموزشی در
10 جلسه (2 ساعته ) به طور کلی با هدف ارائه آموزش به افراد جهت خودشناسی ، پذیرش
وتقویت توانائی ها ، قابلیتها و نقاط مثبت خود، افزایش اطلاعات شغلی ، کسب
مهارتهای اجتماعی وارتباطی جهت ورود به بازار کار اجرا شد .
ابتدا معرفی اعضا به یکدیگر وبیان هدف از تشکیل
دوره آموزشی برای شرکت کنندگان؛ آموزشهای فردی در ارتباط با شناخت ویژگیهای مثبت
رفتاری و شخصی؛ آموزشهای فردی در ارتباط با شناخت ویژگیهای منفی رفتاری و شخصی؛
بررسی وشناسایی توانائیها و قابلیتهای
افراد ، نقاط قوت و علاقمندی آنها ،
درعین حال نقاط ضعف وعدم علاقمندی آنها در
انجام کارها و فعالیتهای مختلف؛ آموزش ارتباطات اجتماعی و توسعه روابط بین فردی؛ نمایش فیلم آموزشی درارتباط با
روابط اجتماعی ، مهارتهای اجتماعی و زندگی؛معرفی و توضیح درباره مطالب کتابهای مناسب در زمینه
خود شناسی؛ ارائه توصیه های لازم جهت کسب آرامش در موقعیتهای اضطراب آور؛ ارائه
آموزشهایی در ارتباط با نوشتن درخواست کار؛ آموزش جهت تهیه «شرح حال» و توضیح
درباره اینکه چه مواردی در شرح حال نوشته شود از جمله علائق شغلی، صلاحیتهای فردی،
ذکر مشاغلی که قبلاً در آنها اشتغال به کار داشته اند؛ ارائه نمونه ای از «شرح
حال» به شرکت کنندگان جهت آشنایی بیشتر با آن ؛ توضیح درباره ارائه شرح حال همراه
با درخواست شغلی از سوی آنها به عنوان متقاضی کار به کارفرمایان در مواقع لازم؛
آموزشهایی در ارتباط با شناسایی مشاغل؛ آموزش و ارائه نمونه سوالها و پاسخهای رایج
در جلسات مصاحبه استخدامی؛ آموزش درباره نحوه پاسخگویی در شرایط مصاحبه شغلی؛ به
افراد شرکت کننده یاد داده شد هنگامی که در مورد نقاط ضعف آنها سوال می کنند با
صداقت جواب دهند؛ معرفی مراکز کاریابی دولتی و خصوصی به شرکت کنندگان و چگونگی
تکمیل و ارسال فرم های جویندگی کار جهت اشتغال به کار یا استفاده از تسهیلات
اشتغالزایی به منظور مستقل شدن زنان سرپرست خانوار و شروع یک کار کوچک تجاری،
(تولیدی یا خدماتی)؛ آموزش و توجیه افراد جهت بیان تواناییها و قابلیتهای خود جهت
تقاضای کار.
پردازش داده ها و تحلیل یافته ها
به منظور توصیف داده های پژوهش ابتدا فراوانی و
درصد فراوانی برای گروه نمونه منظور گردید که در جداول شماره 1 و 2 منعکس شده است.
جدول شماره 1- توزیع فراوانی و درصد فراوانی زنان
سرپرست خانوار
بر حسب وضعیت تاهل و شرایط حرفه آموزی
وضعیت تاهل
|
شرایط حرفه آموزی
|
جمع کل
|
خیاطی
|
کارهای دستی
|
1- همسر فوت شده
|
9
(018/0)
|
5
(010/0)
|
14
(028/0)
|
2- مطلقه
|
9
(018/0)
|
11
(022/0)
|
20
(040/0)
|
3- متارکه
|
7
(014/0)
|
2
(04/0)
|
9
(018/0)
|
4- دارای همسر معتاد
|
-
|
7
(014/0)
|
7
(014/0)
|
جمع کل
|
25
(050/0)
|
25
(050/0)
|
50
(0100/0)
|
همانطوریکه جدول
شماره 1 نشان می دهد از تعداد کل 50 نفر زنان سرپرست خانوار حرفه آموز (کانون مهر)
تعداد 14 نفر یعنی 28% همسر فوت شده، (18% در رشته خیاطی و 10% در رشته کارهای
دستی)، 20 نفر یعنی 40% مطلقه (18% در رشته خیاطی و 22% در رشته کارهای دستی)، 9
نفر یعنی 18% متارکه (14% در رشته خیاطی و 4% در رشته کارهای دستی) و بالاخره 7
نفر یعنی 14% دارای همسر معتاد (که این 14% در رشته کارهای دستی ) مشغول به حرفه
آموزی بودند. بعلاوه جدول فوق نشان می دهد که درصد بیشتری (40%) از زنان سرپرست
خانوار حرفه آموز در گروه مطلقه و درصد کمتری (14%) از این زنان در گروه دارای
همسر معتاد قرارداشتند.
جدول شماره 2- توزیع فراوانی و درصد فراوانی زنان سرپرست خانوار
بر حسب گروههای سنی و سطح تحصیلات
گروههای سنی
|
سطح تحصیلات
|
جمع کل
|
زیر دیپلم
|
دیپلم
|
فوق دیپلم
|
لیسانس و بالاتر
|
29-24 سال
|
2
(04/0)
|
5
(010/0)
|
7
(014/0)
|
4
(08/0)
|
18
(036/0)
|
35-30 سال
|
7
(014/0)
|
6
(012/0)
|
-
|
-
|
13
(026/0)
|
41-36 سال
|
6
(012/0)
|
2
(04/0)
|
1
(02/0)
|
1
(02/0)
|
10
(020/0)
|
42 سال و بیشتر
|
6
(012/0)
|
1
(02/0)
|
1
(02/0)
|
1
(02/0)
|
9
(018/0)
|
جمع کل
|
21
(042/0)
|
14
(028/0)
|
9
(018/0)
|
6
(012/0)
|
50
(0100/0)
|
جدول شماره 2 نشانگر
آن است که از تعداد کل 50 نفر زنان سرپرست خانوار حرفه آموز (کانون مهر)به عنوان
گروه نمونه پژوهش حاضر، تعداد 18 نفر یعنی 36% در دامنه سنی 29-24 سال، تعداد 13
نفر یعنی 26% در دامنه سنی 35-30 سال، تعداد 10 نفر یعنی 20% در دامنه سنی 41-36
سال و 9 نفر یعنی 18% در دامنه سنی 42 و بیشتر قرار داشتند.
علاوه
بر این جدول فوق نشان می دهد که درصد بیشتری از زنان سرپرست خانوار جوان (29 تا 24
ساله) از سطح تحصیلات بالاتری (لیسانس) و جمعیت زنان سرپرست خانوار مسن تر (در
دامنه سنی 42 سال و بیشتر) از سطح تحصیلات پائین تری (زیر دیپلم) برخوردار بودند.
مقایسه تفاوت میانگین بین نمرات عزت نفس
زنان سرپرست خانوار حرفه آموز (کانون مهر) که به صورت پیش آزمون – پس آزمون با استفاده از تست عزت نفس
بزرگسالان کوپراسمیت اجرا شده است در جدول شماره 3 ارائه می گردد.
جدول شماره 3- مقایسه تفاوت
میانگین بین نمرات عزت نفس
زنان سرپرست خانوار حرفه آموز (به صورت پیش
آزمون – پس آزمون )
متغیر
|
میانگین
(M)
|
انحراف استاندارد SD))
|
t
|
سطح معناداری
|
1- عزت نفس
|
46/11
|
95/3
|
42/12-
|
01/0
|
2- عزت نفس
|
46/17
|
24/3
|
N= 50 df= 49
طبق یافته های جدول
شماره 3، تفاوت معناداری در عزت نفس زنان سرپرست خانوار حرفه آموز قبل و بعد از آموزش آگاهسازی (فردی
و شغلی) مشاهده شده است
(01/0 < P و 42/12 - = t ). همانطوریکه یافته ها نشان می دهد میزان
عزت نفس زنان قبل از آموزش آگاهسازی (فردی و شغلی) پائین است ولی بعد از آموزش
مزبور میزان عزت نفس آنها به طور قابل ملاحظه ای افزایش یافته است. بنابر نتیجه
بدست آمده، فرضیه این تحقیق تایید می شود.
بحث و نتیجه گیری
نتیجه پژوهش حاضر نشان می دهد که عزت
نفس زنان سرپرست خانوار حرفه آموز پس از آموزش آگاهسازی (فردی و شغلی) افزایش یافته است. نتیجه این پژوهش مطابق با نتایج
پژوهشهای پرفیتی و بینگهام (1983)؛ کول من وآنتونیوکسی (1983)؛ پتون ونولر (1984)؛
بالاو لاکشمی (1992)؛ جکس و همکاران (1994)؛ نیوبری و نیوبری (1999)؛ رابینسون
(2000)؛ و سازمان بین المللی کار
(2004)
میباشد. پرفیتی و بینگهام (1983)گزارش کردند که عزت نفس افراد شاغل بالاتر از
افراد بیکار است. کول من و آنتونیوکسی (1983)، نیز اعلام نمودند زنان شاغل در
مقایسه با زنان خانه دار همتای خود از عزت
نفس بالاتری برخوردارند و به اثر مثبت اشتغال بر عزت نفس، بهداشت روانی و جسمانی
زنان نیز اشاره نمودند. پتون ونولر(1984)؛ نیوبری و نیوبری (1999)؛ رابینسون
(2000)؛ و سازمان بین المللی کار (2004) نیز نتیجه تحقیق حاضر را تایید کرده و
تاثیر پر اهمیت آموزش آگاهسازی (فردی و شغلی) را بر (افزایش) میزان عزت نفس افراد
( به ویژه زنان) گزارش کرده اند.
تفاوت میانگین بین نمرات عزت نفس زنان
در دوبار اجرای تست عزت نفس بزرگسالان می تواند به برخی از دلایل محیطی و روان شناسی مربوط باشد. این موضوع، از یک سو
مربوط به آن است که زنان خیلی کمتر از مردان بیان کننده عواطف مثبت خود هستند و
آنان بر خلاف مردان سعی نمیکنند
خود را به شیوه های اجتماع پسندانه مطرح نمایند (پولس – لانچ و
همکاران، 1998).
از سوی دیگر دسترسی به فرصتهای شغلی
در بازار کار آزاد برای مردان بیکار بیش از زنان بیکار موجود است و کارفرمایان و
مدیران واحدهای صنعتی و شرکتهای خصوصی استخدام مردان را به زنان ترجیح می دهند
(سازمان بهداشت جهانی، 1995). از اینرو منطقی است که استنتاج کنیم زنان بیکار
(خواه دارای مهارت، خواه فاقد مهارت ) در مقایسه با مردان عزت نفس کمتری نشان می
دهند.
نتیجه حاصل از پژوهش حاضر می تواند
«چرایی» این موضوع را (یعنی پائین بودن
میزان عزت نفس زنان حرفه آموز) از زاویه دیگری مورد بررسی و ملاحظه قرار
دهد.
گروه زنان
سرپرست خانوار مشکلات خاص خود را دارند، بطور مثال شرایط اجتماعی و اقتصادی بسیار
ضعیف، فقدان حمایت اجتماعی، اولویت های حرفه ای مردان نسبت به این زنان از سوی
مدیران برخی از مراکز کاری به ویژه در بخش صنعت و بالاخره نیازهای روانشناسی خاصی
که این گروه از زنان دارند. این شرایط
فشارزا و تهدید آمیز همراه با تجربیات منفی حاصل از بیکاری، عزت نفس این
زنان را کاهش داده و میزان آسیب پذیری آنان را افزایش می دهد. بنابراین این گروه
(زنان سرپرست خانوار حرفه آموز) می توانند به عنوان گروه هدف خاص ( به علت داشتن
مشکلات ویژه، درجه بالایی از آسیب پذیری، نیازهای روانشناسی و قرار گرفتن در معرض
مخاطراتی چون سوء استفاده و سایر انحرافات اجتماعی) ملزم و محق به دریافت حمایتهای
اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی از سوی دولت ج.ا.ا. باشند.
علاوه
براین، می توان نتیجه گیری کرد که: تاثیر آموزش
آگاهسازی (فردی و شغلی) برمیزان عزت نفس زنان سرپرست خانوار بسیار مثبت و
مفید است و این نوع آموزش باعث افزایش عزت نفس زنان سرپرست خانوارمیشود. علاوه بر
این، آگاهسازی (فردی و شغلی) در جهت آماده سازی آنان برای ورود به بازار کار نیز
مفید و موثر است (سازمان بین المللی کار، 2004 ). در ایران، تحقیقاتی در ارتباط با
بررسی مقایسه ای عزت نفس زنان و مردان انجام شده ولی متاسفانه هیچ تحقیقی در زمینه
بررسی تاثیر آموزش آگاهسازی (فردی و شغلی) بر عزت نفس جویندگان کار(زن) به منظور
افزایش میزان عزت نفس آنها انجام نگرفته است. بنابراین نتیجه تحقیق حاضر ضرورت و
اهمیت آموزش «آگاهسازی (فردی و شغلی)» را نشان می دهد. هر چند این بررسی فقط در
یکی از مراکز توانمند سازی زنان اجرا شده و قابل تعمیم به کل جامعه ایران نمی باشد
ولی انجام تحقیقات بیشتری را در این زمینه طلب می کند. از اینرو، توسعه و افزایش
آموزشهای حرفه ای و شغلی به زنان توصیه می گردد و موارد ذیل به عنوان سایر
پیشنهادات ارائه می گردد.
1- تهیه و اجرای
برنامه های آموزشی (آگاهسازی ، فنی و حرفه ای و کارآفرینی ) به طور منسجم و
یکپارچه برای زنان (به ویژه زنان سرپرست خانوار).
2- ارائه طرحهای
کاربردی به منظور تاسیس مراکز آموزشی ویژه زنان که مجهز به وسایل جدید و مدرن بوده
و ارائه دهنده آموزشهای تخصصی مبتنی بر نیاز بازار کار به آنان باشد.
3- توسعه و
ترویج مطالعات پژوهشی - کاربردی در زمینه اشتغال و بیکاری زنان، آگاهسازی و
توانمند سازی زنان و بالاخره پژوهشهایی در سطح ملی جهت تشویق و هدایت زنان برای
ورود به بازار کار پیشنهاد می گردد.
« منابع فارسی »
1- لرستانی ،
فریبرز (1382)، «جنبش اجتماعی زنان ایران »، فصلنامه پژوهش زنان ، مرکز مطالعات و
تحقیقات زنان دانشگاه تهران ، دوره 1، شماره 6.
2- جباری، حبیب
(1382)، «نگرشی جنسیتی به تامین اجتماعی » ، فصلنامه پژوهش زنان، مرکز مطالعات و
تحقیقات زنان دانشگاه تهران ، دوره 1، شماره 6.
3- سازمان آموزش
فنی و حرفه ای (1382)، تقویم آموزشی ، انتشارات سازمان آموزش فنی و حرفه ای.
4- سپهری، محمد
رضا(1381)، حقوق بنیادین کار، انتشارات موسسه کار و تامین اجتماعی، تهران.
5- مرکز آمار
ایران (1382)، ویژگیهای اشتغال و بیکاری خانوار. انتشارات مرکز آمار ایران.
6- محمودی مظفر،
مجید (1376)، «بررسی مقایسه ای عزت نفس حرفه آموزان در ابتدا و انتهای دوره آموزش
فنی و حرفه ای ،» پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران ، ایران.
7- گزارش هیئت
مدیره سازمان بین المللی کار(2004)، 289 امین اجلاس هیئت مدیره، کمیته اشتغال و
سیاست اجتماعی: ارتقاء اشتغال شایسته از طریق کارآفرینی، انتشارات دفتر بین المللی
کار، ژنو، مترجم، شهناز طباطبائی، موسسه کار و تامین اجتماعی، تهران.
«منابع انگلیسی
»
1)
Bala | M. and Lakshmi| Dr.(1992).Perceived self in educated employed and
educated unemployed women. International Journal of Social Psychiatry | 38(4):
257-261
2) Bodoken | E.M| and Sereno| K.K.(1975). Transfer and understanding of human communication. University of Southern California: Houghton Mifflin
Company: Boston.
3) Brockner| J.| (1988). Self- esteem at work.
Lexington. M.A:Lexington Books.
4) Borgatta| E.F. and Mantgomary| R.J.V.(2000).
Encyclopedia of Sociology| (2 nd Ed.).
Vol. 4 .Macmillan Refrence USA- an
imprint of the Gale Group: New york.
5) Bridle| M.J.(1985).Comparison of the
Tannessee self- Esteem Scale and the Rosenberg self- Esteem Scale.
Psychological Abstracts|72(1):224.
6) Coleman| L.M. and Antonucci| T.C.
(1983).Impact of work on women at midlife. Developmental Psychology| 19(2):
290-29421)Corsini | R.J. (1999).The Dictionary of Psychology| Brunner Mazel| USA.
7) Cooper smith| S. (1967). The antecedents of
self- esteem.
Palo Alto| C.A.: Consulting Psychologists Press
Inc| freeman: san Francisco.
8) Coopersmith| S. (1975). Developing
motivation in young children.
Counsulting psychologists press Inc. Palo Alto|
California.
9) Coopersmith| S. (1987). Self. Esteem
Inventories. Consulting Psychologists Press Inc. Palo Alto| California.
10) Dooley| D. and Prause | J.A.(1997). Unemployment
theories-Costs of unemployment- who pays. University of California| Irvine|
Department of Psychology and Social Behaviour.
11)Donaldson| T. S. (197 4). Affection testing
in the Alum Rock Voucher schools. Rand corporation.
12) Felson|R.B.(1992). Self- concept. In
Borgatta| E.F.and Montgomery|
R.J.V.(Eds.). Encyclopedia af Sociology.
Macmillan: New york.
13)Howkes | R. and Green. W. (1997). Creating
Jobs. Focus on employment .Journal of
Psychology| 9(1): 69- 80.
14) Johnson| K. (1997).A different aspect of the term employment.Focus on
employment. Journal of Psychology| 9(1): 69- 80.
15) Jex| S.M. et al. (1994). Self – esteem as a
moderator of the impact of unemployment. Journal of Social Behaviour and
Personality| 9 (1):69-80.
16) Knox et al. (1998). Adolescents possible
selves and their relationship to global self – esteem. Sex Roles: A Journal of
Research| July 1998.
17) Kokenes| B. (1973). A factor analytic study
of the Coopersmith Self – Esteem Inventory. Unpublished Ph.D.Thesis. Northern
Illinois University.
18) Kokenes| B. (1974). Grade level differences
in factors of self – esteem
Deveopment Psychology.10: 954 – 958.
19) Kokenes| B. (1978). A factor analytic study
of the coopersmith Self-
Esteem Inventory. Journal of Adolescence .13:
149 – 155.
20) Newbury| J. and Newbury| B.(1999).I never
believed we could do so many things Nicaragua: Enabling the women .One World
Action – for a just and equal world| 13:5-9.
21)Polce-Lynch| M. et al.(1998).How
Contemporary influences and gender relate to adolescent self-esteem. Manuscript
Submitted for publication. Virginia Common wealth University| Richmond| VA.
22) Perfetti| L.J. and Bingham|W.C.(1983).
Unemployment and self- esteem in metal refinery workers. Vocational Guidance
Quarterly.31(3):
195-202
23) Patton| W. and Noller| P.(1984).Unemployment and youth: A
longitudinal study. Australian Journal
of Psychology| 36(3): 399- 413.
24) Robinson| J.E.(2000).Access to employment
for people(Wowen| you- th and
disabied):Findings of a consumer led project .Disability and
Rehabilitation|22(5):246-253.
25)Smith| I.D. (1978). Sex differences in self-
concept revisited. Australian Psychologist| 13 (2): 161-166.
26) Scruggs| T|E. and Mastropieri|
M.A.(1983).Self. esteem differences by sex and ethnicity. Journal of
Instructional Psychology|10 (4):177- 180.
27) Skaalvik| E.M.(1986).Sex differences in
global self-esteem: A research review. Scandinavian Journal of Educational
Research| 30 (4): 167-179.
28) Stratton| P. and Hayes| N.(1996).A students
dictionary of psychology.
Of
psychology. Universal Book Stall:
New Delhi| India.
29) Wool folk| E.A. (1993). Educational
psychology. (5 th Ed).Allyn and
Bacon| Boston.
30) Shaver and Robinson (1973). Dimensions of
Self – Esteem. In Coopersmith | S.(1987). Self – Esteem Inventories.(Fifth
print). Consulting Psychologists Press. Inc| Palo Alto| California.
31) Simon| W.E. and Simon| M.G. (1975). Self – esteem| intelligence
and standardized academic achievement. Psychology in the Schools| 32: 97-100.
32) Tabatabaei| Y.A.Sh. (1999). The
reliability| validity and factor analysis of Coopersmith Self – Esteem
Inventory Adult Form (25 – Items)
On normal employed and unemployed women and men
in Tehran City. Review in Psychology| vol. 8(3) – 25 – 29.
33)Worchel
S. and Goethals G.R.(1985).Adjustment pathways to personal growth.
Prentice – Hall. INC. Englewood Clifs: New Jersey.
34)World
Health Organization (1995). Global strategy on occupational health for
all (GSOHA ).The Way to health at work.
In recommendation of the second meeting of the
WHO collaborating centers in occupational health. (11-14 October 1994) Beijing
| china.